سپیده سر زد و تو همچنان در بند خوابی
بیا کاری بکن ای جان من، مست شرابی
اگر فرصت رود از کف، دگر بازت نخواهد گشت
جهان در حال بهبود است و تو رو به خرابی
بپا خیز و برای مردمانت خیر و خوبی خواه
به حد قدرت و دارائیت کار ثوابی
بیا و پرده از اسرار بردار و حقیقت
نمایان ساز و باطل کن تو سحر هر سرابی
ای همه عمر و توانائیم
مونس درد و غم و تنهائیم
کاش دوباره به کنارم شوی
تا مگر از غصه برون آریم
علی واعظ بزرگی
کوروش کیانی قلعه سردی شاعر خوزستانی
در پاسخ به فاجعه ی اسیدپاشی دراصفهان
جای چرخاندن بیهوده ی این دسته کلید
قفل را پاک کن از ذهن قفسهای پلید
اصفهان زخم مغول دیده و تاراج عرب
بارها خورده از این گونه تکانهای شدید
ادامه مطلب ...