گر دولت دیدار تو در خانه ندارم
ای کاش که در رهگذری داشته باشم
از فیض حضور تو اگر دورم ومحروم
از دور به رویت نظری داشته باشم
گویند که یار دگری جوی و ندانند
بایست که قلب دگری داشته باشم
از بلهوسیها هوسی مانده نگارا
وان این که به پای تو سری داشته باشم
تاریکشبی گشت شب و روز جوانی
ای کاش امید سحری داشته باشم
در مجلس ارباب تکلف چه بگویم
در میکده باید هنری داشته باشم
بگذار که از دوستی بادهفروشان
رگبار غمت را سپری داشته باشم
همصحبتی و بوس و کنارت همه گو هیچ
من از تو نباید خبری داشته باشم؟
بسیار مکن ناله که این شعله «عمادا»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
درد علی (ع) دو گونه است: یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمههای شب خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده ... و به ناله درآورده است ... ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند. اما این درد علی (ع) نیست، دردی که چنان روح بزرگی را به ناله درآورده است، «تنهایی» است که ما آن را نمیشناسیم.
باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را که علی (ع) درد شمشیر را احساس نمیکند و ... ما درد علی (ع) را احساس نمیکنیم
منبع: وبلاگ دلنوشته
http://n-o-k-t-e.blogsky.com/1392/05
وای محراب علی مقتل خونین علی است سبب قتل علی عدل علی دین علی است
کعبه زادی که بجز بیت خدا خانه نداشت آخرین جای علی جای نخستین علی است
گفت در سجده ی خود فزت و ربّ الکعبه حسرتی تلخ دراین گفتة شیرین علی است
چرخ از این ماتم گریبانش سحرگاهان شکافت یا قفس بشکست و یا دیواره ی زندان شکافت
شد علی ازغم رها فزت و رب الکعبه گفت ابن ملجم چون که فرق بهترین انسان شکافت
بر همان جائی که عمروعبدود شمیر زد دست اشقی الاشقیا زد ضربتی برآن شکافت
هیچ کس نشناخت دردا درد پنهان علی(ع) چون کبوتر ماند در چاه شب، افغان علی
ای غم از درد علی، بویی نیاوردی به دست گرچه همچون عود عمری سوختی جان علی
ناله مجروح دارد ساز غم، امشب مگر خورده زخم از ناطرازان فرق میزان علی
داده بود انگشتری را بر گدای دیگری داد جان را بر شهادت، لطف حیران علی
از شکاف زخم، جان را داد با شرمندگی بر فقیری چون شهادت، لطف عریان علی
سر برآورده ست چون خورشید از جیب فلک ناله افتاده در چاه زنخدان علی