سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

آرزومند تو هستیم خدا می‌داند

دل به سودای تو بستیم خدا می‌داند
وز مه و مهر گسستیم خدا می‌داند

ستم عشق تو هر چند کشیدیم به جان
ز آرزویت ننشستیم خدا می‌داند
  
با غم عشق تو عهدی که ببستیم نخست
بر همانیم که بستیم خدا می‌داند

به امیدی که گشاید ز وصال تو دری
در دل بر همه بستیم خدا می‌داند

خاستیم از سر شادی و غم هر دو جهان
با غمت خوش بنشستیم خدا می‌داند

دیده پر خون و دل آتشکده و جان بر کف
روز و شب جز تو نجستیم خدا می‌داند

دوش با شمس خیال تو به دلجویی گفت
آرزومند تو هستیم خدا می‌داند

شمس مغربی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد