سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

کس نداند این تو هستی یا منم

عاشق سرمست و بی‌پروا منم
بی‌خبر از خویش و از دنیا منم

در دل دشت جنون آواره‌ام
گردباد سرکش صحرا منم
  
رنگ آسایش ندیدم در جهان
موج بی‌آرام این دریا منم

از غم بی‌هم‌زبانی سوختم
شمع بی‌پروانه‌ی تنها منم

در نوای گرم نی پنهان منم
در فروغ پاک می پیدا منم

بس که با جان و دلم آمیختی
کس نداند این تو هستی یا منم

بهادر یگانه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد