به صد یلدا الهی زنده باشی
انار و سیب و انگورخورده باشی
اگر یلدای دیگرمن نباشم،
تو باشی و تو باشی و تو باشی
یلدای پارسی مبارک
پی نوشت: متاسفانه نمی دونم شاعر این شعر کیه؟
جهان، آبستنِ دیو است... هر اِشکم چهل عنتر!
دریغ از یک سلیمان در رَحِم... یک حلقه انگشتر...
به سعیِ دیده نتوان جُست، راهِ راست را زیراک،
میانِ حق و باطل اختلافی نیست در منظر!
این روزها چقـدر فـــراوان تصادفی
در ذهن شهر خلـوت انسان تصادفی
دیگر به خط سیر دو چشم اعـتماد نیست
این روزها مسیر اتـــوبــان تصادفی
ادامه مطلب ...
بیمار درد عشق و پرستارم آرزوست
بهبود زان دو نرگس بیدارم آرزوست
یاران شدند بدتر از اغیار گو بدل
کای یار غار صحبت اغیارم آرزوست
ادامه مطلب ...
چون زلف توام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
ادامه مطلب ...
چه شب است یارب امشب که ز پی سحر ندارد
من و این همه دعاها که یکی اثر ندارد
همه زهر داده پیکان خورم و رطب شمارم
چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد
ادامه مطلب ...