سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

قبله دل

هر سو که دویدیم همه سوی تو دیدیم
هر جا که رسیدیم سر کوی تو دیدیم

هر قبله که بگزید دل از بهر عبادت
آن قبله ی دل را خم ابروی تو دیدیم
  ادامه مطلب ...

آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
  ادامه مطلب ...

این‌همه رسـوا تو مرا خواستی

حال که تنهــــا شـده ام می روی
واله و رســـوا شـده ام می روی

حال که غیــــر از تو ندارم کسی
این‌همه تنها شـــــده ام می روی
  ادامه مطلب ...

مانده بی مجنون لیلی این زمانه

مانده بی مجنون
 لیلی این زمانه
 گشته از چشمش
 اشک خونین روانه

مانده در گوشه ای
 ساز عاشقان بی ترانه
کس نسازد دگر
نغمه ای چنان عاشقانه

این زمان به خدا
در میان شما
 نشان ز مجنون نبیند
آن صفای درون
شور و حال جنون
 ز قصه بیرون نبیند

مرغ نغمه سرا
پر کشیده چرا ز آشیانه
نغمه ای نزند
در سکوت سحر به بام خانه

هر دلی فرشته خو بود
 حلقه ای زمان از او بود بیگانه
گر ز عاشقی رود سخن
پاسخ آیدت که دم مزن دیوانه

ای دل از بتان حوصله کن
 تا اسیر و شیدا نشوی
در زمانه هم رنگ کسان
جلوه کن که رسوا نشوی
قصۀ عاشقی بیش ازین مگو
بعد از این کی زند
کس از این سبو پیمانه

مانده در گوشه ای
 ساز عاشقان بی ترانه
 کس نسازد دگر
نغمه ای چنان عاشقانه

سیمین بهبهانی

چرا رفتی؟

چرا رفتی، چرا من بیقرارم
به سر، سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟
ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟
  ادامه مطلب ...

وگر پنهان نه‌ای، پیدا کجایی؟

شدم از عشق تو شیدا، کجایی؟
به جان می‌جویمت جانا، کجایی؟

همی پویم به سویت گرد عالم
همی جویم تو را هر جا، کجایی؟
  ادامه مطلب ...

تا شیخ بداند ز چه افسانه‌ام امشب

اندوه تو شد وارد کاشانه‌ام امشب
مهمان عزیز آمده در خانه‌ام امشب

صد شکر خدا را که نشسته‌ست به شادی
گنج غمت اندر دل ویرانه‌ام امشب
  ادامه مطلب ...