از روی مهت ز هوش رفتم یار
از طره مویت، شکوه کردم بسیار
یارا تو دمی مرا به وصلت برسان
سیراب نما مرا ز وصل و دیدار
علی واعظ بزرگی
97/7/12
در بند تمنای وصالم یارا
تحویل بگیر تو این دل شیدا را
ما را به نگاه پر نفوذت یکدم
مهمان بنما و صبح کن یلدا را
علی واعظ بزرگی
97/7/12
از شراب چشم تو من مست مستم نازنین
خالقت را من دمادم می فرستم آفرین
کاش می شد نرمتر باشی تو با من ای عزیز
گوئیا در سینه داری یک دلی بس آهنین
علی واعظ بزرگی
96/12/14