سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

قبله دل

هر سو که دویدیم همه سوی تو دیدیم
هر جا که رسیدیم سر کوی تو دیدیم

هر قبله که بگزید دل از بهر عبادت
آن قبله ی دل را خم ابروی تو دیدیم
  
هر سروِ روان را که در این گلشن دهر است
بر رسته به بستان و لب جوی تو دیدیم

از باد صبا بوی خوشت دوش شنیدیم
با باد صبا قافله ی بوی تو دیدیم

روی همه خوبان جهان بهر تماشا
دیدیم ولی آینه ی روی تو دیدیم

در دیده ی شهلای بتانِ همه عالم
کردیم نظر نرگس جادوی تو دیدیم

هر عاشق دیوانه که در جملگی توست
بر پای دلش سلسله ی موی تو دیدیم

سر حلقه ی رندانِ خرابات مغان را
دل در شکن حلقه ی گیسوی تو دیدیم

از مغربی احوال مپرسید که او را
سودا زده ی طره ی هندوی تو دیدیم

شمس مغربی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد