چه شب است یارب امشب که ز پی سحر ندارد
من و این همه دعاها که یکی اثر ندارد
همه زهر داده پیکان خورم و رطب شمارم
چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد
ادامه مطلب ...
حلقه لعل تو از جوهر جان ساختهاند
کام هر خسته در آن حقه نهان ساختهاند
هر لطافت که نهان بود پس پرده غیب
همه در صورت خوب تو عیان ساختهاند
ادامه مطلب ...
یک شب آخر دامن آه سحر خواهم گرفت
داد خود را زان مه بیدادگر خواهم گرفت
چشم گریان را به توفان بلا خواهم سپرد
نوک مژگان را به خوناب جگر خواهم گرفت
ادامه مطلب ...
هر شب من و دل تا سحر در گوشهٔ ویرانهها
داریم از دیوانگی با یکدگر افسانهها
اندر شمار بیدلان در حقلهٔ بیحاصلان
نی در حساب عاقلان نی درخور فرزانهها
ادامه مطلب ...
ابتدا شاید خدا حور و پری را خلق کرد
بعد موجودات ناز دیگری را خلق کرد
هی کپی برداری از روی پریهایش نمود
سوگل و مینا و مهسا و زری را خلق کرد
ای در دل من میل و تمنا همه تو
واندر سر من مایه سودا همه تو
هرچند به روزگار در می نگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
هشتم مهر رزو بزرگداشت مولانا جلال الدین محمد بلخی گرامی باد
28 اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم عمر خیام گرامی باد
خاکی که به زیر پای هر نادانیست
کفّ صنمیّ و چهرهٔ جانانیست