سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد

چه شب است یارب امشب که ز پی سحر ندارد
من و این همه دعاها که یکی اثر ندارد

همه زهر داده پیکان خورم و رطب شمارم
چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد
  ادامه مطلب ...