سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

یک نفر آمد یهویی رو سری را خلق کرد

ابتدا شاید خدا حور و پری را خلق کرد
بعد موجودات ناز دیگری را خلق کرد

هی کپی برداری از روی پریهایش نمود
سوگل و مینا و مهسا و زری را خلق کرد
 

 
پشت هم هی دختر ابرو کمانی آفرید
بعد کم کم شیوه‌های دلبری  را خلق کرد

باد را فرمود تا با زلف زن بازی کند
یک نفر آمد یهویی رو سری را خلق کرد

دید کم کم حرفهای آدمی مرموز شد
بین آدمها زبان زرگری را خلق کرد

خواست راحتتر بگوید مرد حرفش را به زن
واژه‌هایی مثل "جای خواهری" را خلق کرد

عده‌ای را کارگر کرد و برای عده‌ای
در اداره کارهای دفتری را خلق کرد

دید مردم نیمه شبها هم به صحرا میروند
توی صحرا مارهای جعفری را خلق کرد

چون جناح چپ همیشه ضعف استقلال بود
در جناح راست "خسرو حیدری" را خلق کرد

داشت کم کم انقراض شعر ایران میرسید
"قزوه" و "فیض" و جناب "میدری" را خلق کرد

چون بشر می‌خواست دائم کیف قانونی کند
توی هر کشور نهادی کیفری را خلق کرد

یک نفر آمد ربا را بین مردم باب کرد
عده‌ای دیگر گروه شرخری را خلق کرد

بردر هر بانک صدها قفل و لیزر نصب کرد
بعد امثال جناب" خاوری" را خلق کرد

هر زمان راه بدیها را خدا بر خلق بست
آدمی هی شیوه‌های بهتری را خلق کرد!!!!



سعید بیابانکی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد