پادشاه برایش حکم مرگ صادر می کند اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گوید اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزانی از مجازاتت درمی گذرم . ملانصرالدین هم قبول می کند و ماموران حاکم رهایش می کنند . عده ای به ملا می گویند مرد حسابی آخر تو چگونه می توانی به یک الاغ خواندن و نوشتن یاد بدهی ؟ ملانصرالدین می فرماید : انشاءالله در این سه سال یا شاه می میرد یا خرم!
منبع: ایمیل یکی از دوستان
جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند.پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت ایندختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.
ادامه مطلب ...مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل".
چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج می شود. مرد نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند...
دو تا پیرمرد با هم قدم می زدن و 20 قدم جلوتر همسرهاشون کنار هم به آرومی در حال قدم زدن بودن.
پیرمرد اول: «من و زنم دیروز به یه رستوران رفتیم که هم خیلی شیک و تر تمیز
و با کلاس بود، هم کیفیت غذاش خیلی خوب بود و هم قیمت غذاش مناسب بود.»
مریدی شیخ را پرسید: یا شیخ دریاچه ارومیه چیست که بر سر آن چنان بلواست؟
فرمود: دیگرهیچ!! مطلبی بود در جغرافی که به کتاب تاریخ انتقال یافت!
و مریدان بسیار شیون نمودندی ...!!
منبع: ایمیل ارسالی گروه ریور