سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

عیب کوچک عروس

جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند.پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت ایندختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.

جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است
پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان ترتمام می شود

جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پرحرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را بهدرد نمی آورد

جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است
پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایششما نمی شود و به او طمع نمی برد

جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود کهخانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم ازخیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد

جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستیعروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد.


احمد شاملو




نظرات 1 + ارسال نظر
نیلوفر مردابی شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:36 ق.ظ http://www.mordab57.blogfa.com



خدا وکیلی همه ی مردها توقعاتشون اینهمه بالاست ...

همیشه عیب های کوچیکون زود به چشمشووووووون میاد ...

قشنگ بود ممنون ...

خدا وکیلی اگه یکی از این پیرزنها ، جانبدار من میشد الان رو دست مامان و بابام نمی موندممممممممممممممم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد