سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سپندارمذگان

سپندارمذگان روز عشق ایرانی مبارک باد
عزیزان بیایید با بزرگداشت آیین های سنتی خود، شخصیت ایرانی خود و فرزندانمان را حفظ کنیم.


سالها دل طلب جام جم از ما می کرد                                                                     آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

جشن سده

جشن سده چیست؟

جشنی است باستانی که پارسیان در آبان روز (دهمین روز) از بهمن ماه با به پا کردن آتشی بزرگ  در محله که در جمع آوری هیزمش همگی مشارکت داشتند، بر پا می داشتند. گفته می شود این جشن به مناسبت پیدایش آتش صورت می پذیرد.

ابو ریحان بیرونی در رابطه با ارتباط جشن و عدد صد در کتاب التفهیم چنین می‌نویسد: « و نیز گفته‌اند که اندر این روز از فرزندان پدر نخستین (آدم) صد تن تمام شدند.» و گردیزی مؤلف زین‌الاخبار آورده: «سدة بزرگ، چنین گویند مغان که اندر این روز سد مردم تمام شده بود از نسل میشی و میشیانه و ایشان دو مردم نخستین بودند، چنانکه مسلمانان گویند آدم و حوا، مغان را آن دو تن بودند.» در برهان قاطع اشاره به آن دارد که واضع این جشن کیومرث است.

در چنین روزی فرزندان وی به صد تن رسیدند و چون بالغ شدند در شبِ این روز جشن گرفتند و همه را کدخدا کرد و فرمود که آتش بسیار افروختند و بدان سبب آن را سده گویند

  ادامه مطلب ...

طنز / سازم کوک نیست

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
میلاد خوشخو در افتاب یزد نوشت: من که پول رفتن به استانبول را نداشتم آقای رییس جمهور. اما وقتی دیدم گاهی برایمان شرح فتوحات و آلام می‌دهید، گفتم دستم آویزان دامن‌تان باشد بلکه مقدرات‌مان برگشته و خوشمزه جلوه کند.یادتان می‌آید روز انتخابات وقتی همه فکر می‌کردند شوت شما به سمت دروازه حریفان به تیرک عمودی برخورد کرده و در برگشت مجدد شانس گل زدن دارید، چه اتفاقی رخ داد؟ بله... خوب به خاطر دارید که ضربه تماشایی شما با سایش به سر یکی از عارفان میدان، مماس با تیرک وارد دروازه شد تا همه انگشت به دهان بمانند. هرچند که بعضی‌ها گل را به نام آن بازیکن عارف ثبت کردند، اما لطفا فراموش نکنید ما هم این وسط یک حرکت بدون توپ ریز داشتیم که فضا را برای شما باز کرد. این که می‌گویم حرکت بدون توپ ریز، یعنی واقعا ریز. چون ما مثل طرفداران سیاسی و اجتماعی و اقتصادی شما بیشمار نبودیم که حالا امروز بعد از پیروزی، لاف و رجز پسا ظفر برایتان تکه پاره کنیم. نخیر! ما فقط چند نفر بودیم که برای شنیدن دوباره آواز شجریان، هم قسم شدیم تا بار دیگر روی آن برگه سفید اسمی بنویسیم و به همان جعبه چوبی که هنوز شیشه‌ای نشده بیندازیمش. اسم شما را آقای رییس جمهور!
 
ادامه مطلب ...

طنز : حمایت اهالی موسیقی از لغو کنسرتِ خالی!

آیدین سیارسریع در روزنامه قانون نوشت:

احتمالا اکثر شما در جریان لغو کنسرت‌ها در این ایام قرار دارید و می‌دانید که در حال حاضر احتمال برگزاری یک کنسرت در کشور یک چیزی است تو مایه‌های احتمال عبور رونی کلمن از سوراخ سوزن.

یعنی طوری شده که حامد زمانی هم می‌ترسد کنسرت بگذارد. حالا این دوستان لغّاو (بسیار لغوکننده) چند روز پیش احساس کردند لغو کنسرت دارد تکراری می‌شود و باید تنوعی به آن بدهند تا مردم هم از این همه لغو خسته و دل زده نشوند. برای همین در آخرین کنسرتی که لغو شد ابتکار جالبی به خرج دادند. در خرم آباد که قرار بود کنسرت سامان جلیلی و گروهش برگزار شود با نصب یک بنر اعلام کردند که به علت سانحه تصادف گروه سامان جلیلی کنسرت این گروه تا اطلاع ثانوی کنسل می‌باشد!
  ادامه مطلب ...

روز فردوسی

روز فردوسی بزرگ خجسته باد

این خانواده اروپایی، ایران واقعی را تبلیغ می کند

عصر ایران؛ فرورتیش رضوانیه - تاکنون گردشگران زیادی با خودروهای RV خود از ایران عبور کرده‌اند، اما مشهورترین آنها یک مرسدس است که بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی ایرانی آن را می‌شناسند، چون مدارک شناسایی و اموال صاحبان آن در کرج به سرقت رفت و بلافاصله به یک جنجال خبری تبدیل شد.

اما «کریستین ایوان» اکنون به دلیل دیگری شهرت دارد و ماجرای پول و پاسپورت‌های گمشده را فراموش کرده است. او پس از راه‌اندازی پروژه شخصی «Iran is Great»، ایران واقعی را به مردم اروپا معرفی می‌کند و به ابهامات آنها پاسخ می‌دهد. با توجه به این که از ابتدای ماجرای مشهور شدن خانواده ایوان در کنار آنها بوده‌ام، قصد دارم به این پرسش پاسخ بدهم که چرا آنها از وقت و انرژی خود هزینه می‌کنند تا مردم دنیا از زیبایی و شگفتی‌های ایران بدانند.
 
ادامه مطلب ...

قلب جغد پیر شکست...!

جغدی روی کنگره‌های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می‌کرد؛ رفتن و ردپای آن را و آدم‌‌هایی را می‌دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می‌بندند.

اما جغد می‌دانست که سنگ‌ها ترک می‌خورند، ستون‌ها فرو می‌ریزند، در‌ها می‌شکنند و دیوار‌ها خراب می‌شوند.

او بار‌ها و بار‌ها تاج‌های شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابه‌لای خاکروبه‌های کاخ دنیا دیده بود.

او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری‌اش می‌خواند و فکر می‌کرد شاید پرده‌های ضخیم دل آدم‌ها، با این آواز کمی بلرزد.

روزی کبوتری از آن حوالی رد می‌شد، آواز جغد را که شنید، گفت: «بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدم‌ها آوازت را دوست ندارند. غمگین‌شان می‌کنی. دوستت ندارند. می‌گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.» قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند...
  ادامه مطلب ...