سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

من از تو نباید خبری داشته باشم؟

ای کاش چو پروانه پری داشته باشم

گر دولت دیدار تو در خانه ندارم

ای کاش که در ره‌گذری داشته باشم

از فیض حضور تو اگر دورم ومحروم

از دور به رویت نظری داشته باشم

گویند که یار دگری جوی و ندانند

بایست که قلب دگری داشته باشم

از بلهوسی‌ها هوسی مانده نگارا

وان این که به پای تو سری داشته باشم

تاریک‌شبی گشت شب و روز جوانی

ای کاش امید سحری داشته باشم

در مجلس ارباب تکلف چه بگویم

در می‌کده باید هنری داشته باشم

بگذار که از دوستی باده‌فروشان

رگبار غمت را سپری داشته باشم

هم‌صحبتی و بوس و کنارت همه گو هیچ

من از تو نباید خبری داشته باشم؟

بسیار مکن ناله که این شعله «عمادا»
می‌سوزد اگر خشک و تری داشته باشم

عماد خراسانی

نظرات 1 + ارسال نظر
نادم سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 03:58 ب.ظ http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

عشق آن اگر باشد که می‌گویند
دل‌های صاف و ساده می‌خواهد
...
عشق آن اگر باشد که من دیدم
انسان فوق العاده می‌خواهد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد