دهقانی با زن و تنها پسرش در روستایی زندگی می کرد. خدا آنها را از مال
دنیا بی نیاز کرده بود . مرد دهقان همیشه پسرش را نصیحت می کرد تا در
انتخاب دوست دقت فراوان کند و افراد مناسبی را برای دوستی برگزیند سالها
گذشت تا اینکه پدر از دنیا رفت. تمام اموال و املاکش به پسرش رسید.
پسر
کم کم نصیحتهای پدر را فراموش کرد و شروع به ولخرجی کرد، و در انتخاب
دوستان بی دقت شد. هر هفته مهمانی می داد و خوش می گذراند. روزها می گذشت و
پسر برای تامین هزینه های خود هر بار تکه ای از زمین های پدرش را می
فروخت.
منبع: عصر ایران
چوپان، دختر کوچکش را از پشتش باز میکند و روی سنگی میگذارد و با چوبدستی دنبال گرگ میدود. از کوه بالا میرود تا در کوه گم میشود. دیگر مادر چوپان را کسی نمیبیند. دختر کوچک را چوپان های دیگری پیدا میکنند، دخترک بزرگ میشود، در کوه و دشت به دنبال مادر میگردد، تا اثری از او پپیدا کند.
فرزندان تو، فرزندان تو نیستند،
آنها پسران و دخترانی زندگی در تمنای خویشاند.
آنها از طریق تو میآیند نه از تو
و با اینکه با تواَند، به تو تعلق ندارند.
ممکن است محبت و عشق خود را به آنها بدهی
ولی افکارت را هرگز.
افکارشان متعلق به خودشان است.
میتوانی مثل آنها باشی
اما هرگز نخواه آنها را مثل خود بسازی.
ممکن است خانهای برای جسمشان بسازی
ولی برای روحشان هرگز.
روح آنها در خانهی فردا ساکن است
که تو را حتی در رویاهایت به آن راهی نیست.
زندگی به عقب بازگشتی نخواهد داشت
و در دیروزها نیز در جا نخواهد زد.
(جبران خلیل جبران)
همین چند روز پیش، پرستار بچههایم را به اتاقم دعوت کردم تا با او تسویه حساب کنم .
به
او گفتم:بنشینید میدانم که دست و بالتان خالی است امّا رودربایستی
دارید و آن را به زبان نمیآورید. ببینید، ما توافق کردیم که ماهی
سیروبل به شما بدهم این طور نیست؟
- چهل روبل .
- نه من یادداشت کردهام، من همیشه به پرستار بچههایم سی روبل میدهم. حالا به من توجه کنید.
شما دو ماه برای من کار کردید.
اگر پیش آمده باشد که گاهی دل به میراث موسیقی ملی، در دههی سی و چهل داده باشید، لابد که صدای مخملین غلامحسین بنان به جانتان نشسته است؛ و اگر از میان تصنیفهای فراموش ناشدنی او، تنها چند تایشان، پسندتان افتاده باشد؛ باید که «کاروان»، اثر کمنظیر مرتضیخان محجوبی، یکی از آن میان بوده باشد. واگر بخواهید بدانید که چرا و چگونه است که این اثر، اینچنین با تار و پود جانتان آشنایی میدهد؛ کافی نیست که نام محجوبی، بنان و رهی معیری، بزرگان سازندهی این اثر را دلیل آن به شمار آوریم، بلکه بههمنشستن فرخندهی محتوا و قالب اثر، آنجا که مایهی شعر رهی، به قامت فواصل گام «دشتی»، چنان برازندگی میکند، که کلام از آهنگ، بازیافته نمیشود.
ادامه مطلب ...