خفته در چشم تو نازی است که من میدانم
نگهت دفتر رازی است که من میدانم
قصه ای را که به من طرهٔ کوتاه تو گفت
رشتهٔ عمر درازی است که من میدانم
بینیازانه به ما میگذرد دوست،ولی
سینهاش بحر نیازی است که من میدانم
گرچه در پای تو خاموش فتادست ای شمع
سایه رو سوز و گدازی است که من میدانم
یک حقیقت به جهان هست که عشقش خوانند
آن هم ای دوست مجازی است که من میدانم
پژمان بختیاری