پسرها با صورتهای سرخ و خیس از عرق سری به خانه میزدند، سرشان را توی پارچ آب میکردند و بعد دوباره تا شب پیداشان نمیشد، یا مشغول ارابه بازی بودند، یا قایم باشک، یا فوتبال یا استپ هوایی.
دخترها اما آرام تر بازی میکردند، چندتایی دور هم جمع میشدند، زیراندازی پهن میکردند عروسکهایشان را بغل میزندند و خاله میشدند.
هر روز تو این مملکت اتفاقات عجیب و غریب می افته بطوریکه کم کم دارم شاخ در می آرم. کاش اونقدر که بعضی ها بعضی چیزهای ریز و کم اهمیت رو با دقت مد نظر قرار می دن، مشکلات اصلی مملکت رو هم بررسی می کردن. مشکلاتی از قبیل اختلاس های پیاپی، جعل مدارک، خدمات ویژه به فامیل و دوستان و ... ادامه مطلب ...