سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

دل عاشق

دردا که دلم گشت گرفتار نگاهش

وای از دل عاشق که نشسته سر راهش

دل در قفس سینه تحمل نتواند

شاید دلکم پر کشد از دیدن ماهش

96/12/6

علی واعظ بزرگی

درمان درد

آمدم به درگهت درمان درد من شوی

قلب تاریک مرا روشن کنی مرهم شوی

گنبد زرین تو از دور آرامم نمود

روز محشر می شود آیا مرا همدم شوی؟





السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

علی واعظ بزرگی

سیزدهم مرداد نود و شش

تهران

شاه و گدا

چشم انتظارم که مگر ماه درآید

در تاری شب نور بر این راه درآید

دل گشته گدای سر کویت جانا

آیا رسد آنروز که این شاه در آید؟




علی واعظ بزرگی

دی ماه 95

دوای دل ریش

هزار وعده زیبا بداده ای بر دل

ولی نشد که یکی را وفا کنی

چرا به دل عاشق و زار و نحیف

چنین تو ظلم و ستم یا جفا کنی

  ادامه مطلب ...

یاد

می روم در کنج عزلت با خودم تنها شوم

می سپارم دل به یادش تا مگر احیا شوم

یاد آن دشت بلا سر تا به پا خون، می شوم

قطره ای هستم مگر با یاد او دریا شوم

 

ادامه مطلب ...

برای مردمانت خیر و خوبی خواه

سپیده سر زد و تو همچنان در بند خوابی

بیا کاری بکن ای جان من، مست شرابی

اگر فرصت رود از کف، دگر بازت نخواهد گشت

جهان در حال بهبود است و تو رو به خرابی

بپا خیز و برای مردمانت خیر و خوبی خواه

به حد قدرت و دارائیت کار ثوابی

بیا و پرده از اسرار بردار و حقیقت

نمایان ساز و باطل کن تو سحر هر سرابی

مونس درد و غم و تنهائیم


ای همه عمر و توانائیم

مونس درد و غم و تنهائیم

کاش دوباره به کنارم شوی

تا مگر از غصه برون آریم



علی واعظ بزرگی