سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

محتشم کاشانی

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار

خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار

موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار

  ادامه مطلب ...

عاشورا

سیمرغ زیر سم ستم بود سر نداشت
تا عرش پر کشید ولی بال و پر نداشت

این دشت پربلا که غمستان فاجعه است
افسوس جز صنوبر خونین شجر نداشت

دعوت به قتل بود نه مهمانی قیام
ای کاش کوفه مهر و خط و نامه بر نداشت
  ادامه مطلب ...

یاد

می روم در کنج عزلت با خودم تنها شوم

می سپارم دل به یادش تا مگر احیا شوم

یاد آن دشت بلا سر تا به پا خون، می شوم

قطره ای هستم مگر با یاد او دریا شوم

 

ادامه مطلب ...

ذوالجناح

در خون نشست قامت رهوار ذوالجناح
حزن آور است رجعت ناچار ذوالجناح

دلشوره غریب غروب خیام را
تعبیر کرد حالت غمبار ذوالجناح
  ادامه مطلب ...

روضه ها

پیچیده در فضای دل آوای روضه ها
این دست کیست برده مرا پای روضه ها

کی پاک می شود عطش از ذهن روزگار
تا اشک می چکد ز بلندای روضه ها
  ادامه مطلب ...

سانسور 57 ساله و خلاصه کردن زندگی حسین(ع) به نیم‌ روز آخر / آیا جهاد و شهادت تنها راه عزت است؟

عصر ایران؛ جعفر محمدی - بزرگ ترین جفایی که می توان در حق امام حسین (ع) روا داشت این است که تمام زندگی اش را به کنجی گذاریم و حسین(ع) را مردی بدانیم که در صبح عاشورا طلوع کرد و در ظهر آن روز غم انگیز، در گودال قتلگاه به خون خود غلتید.

این تصویری است که اغلب ما شیعیان از حسین(ع) ترسیم می کنیم و با دیروز کربلا و دیروزهای عاشورا، کاری نداریم. گو این که تنها چیزی که لازم است درباره حسین(ع) بدانیم، قدرت جنگندگی و شجاعتش ، شدت مظلومیت و تشنگی اش و نحوه شهادتش است و دیگر هیچ!
 
ادامه مطلب ...

کمی اندیشه خدا را

تترون های ژاپنی
عطرهای فرانسوی
برنجهای پاکستانی
چای های هندی
در "عزای تو "همه ی جهان جمع اند

ما هم امده ایم ....
با نامه های "کوفی ".....!


چیزی عوض نشده ...
فقط تقویم ها شیک تر شده اند!
و سال هاست دو روز پشت سر هم، "سر خ اند "
می گویی نه
مسلمی بفرست ...
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم !



به یاد لبان تشنه ات
ظهر عاشورا ...
شربت زعفرانی نوشیدیم
در جام های کریستال.....!



شب عاشوراست
چراغ های شهر را خاموش کنید!
بگذارید
آنها که می خواهند کنار دریا بروند؛
بروند ....



آن طرف
راه را بر کاروان تو بسته اند ...
این طرف
چه راه بندی سمت جاده شمال ....!


جهان یکسره فریاد می شد
اگر روضه خوان ها
حرف هایت را می شمردند
نه زخم هایت را

#سعید بیابانکی