سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

مهندس و مدیر

مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید:

"ببخشید آقا؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"

مرد روی زمین: بله، شما در ارتفاع حدودا ً
۶ متری در طول جغرافیایی " ۱٨'۲۴ ۸۷ و عرض جغرافیایی "۴۱'۲۱ ۳۷ هستید.
مرد بالن سوار: شما باید مهندس باشید

مرد روی زمین: بله، از کجا فهمیدید؟؟
ادامه مطلب ...

تبریک

میلاد مسعود ام ابیها حضرت فاطمه زهرا و روز زن مبارک

ناصر حجازی

ناصر حجازی اسطوره آبی ها درگذشت. مرحوم حجازی در واپسین روزهای زندگی سعی داشت تا حرف دل مردم را فریاد بزند. یادش گرامی باد...

یادش بخیر

امروز دوم خرداد است. یادش بخیر دوم خرداد هفتاد و شش ...

زیباترین جمله

 زیباتر از این جمله شنیده ای؟

چهره زشت نفرت

معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند . او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید ، سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند.
فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند.
در کیسه‌ی بعضی ها ۲ بعضی ها ۳ ، و بعضی ها ۵ سیب زمینی بود.
ادامه مطلب ...

هنر و سیاست


درگیرودارمصاحبه یی اززنده یاد احمد شاملو پرسیده می شود :"آیا هنر و سیاست جایی به هم می رسند؟"

ابرمرد شعرو فرهنگ پارسی پاسخ می دهد:" آه بله، حتما. نرون شهر رم را به آتش می کشید و چنگ می نواخت. شاه اسماعیل خودمان صدها هزار نفر را گردن می زد و غزل می گفت. بتهوون عظیم ترین سمفونی عالم را در ستایش شادی ساخت و هیتلر که آرزو داشت نقاش بشود، عظیم ترین رنجگاه تاریخ، کشتارگاه زاخسن هاوزن را. ناصرالین شاه هم شعر می سرود و هم  نقاشی می کرد و نقاش می پرورد. اما، برای یک تکه طلا می داد سارق را زنده زنده پوست بکنند. انسان برایش با بادمجان تفاوتی نداشت. خب بله، یک جایی به هم می رسند: متاسفانه بر سر نعش یکدیگر."
برگرفته از گفت و شنید ناصر حریری با احمد شاملو