سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

واقعه

از واقعه‌ایی تو را خبر خواهم کرد 

وان را به دو حرف مختصر خواهم کرد 

با عشق تو در خاک نهان خواهم شد 

با مهر تو سر ز خاک برون خواهم کرد 

 

 

ابوسعید ابوالخیر

توبه

من آمده‌ام با دل ریش آمده‌ام 

دیوانه و مجنون و پریش آمده‌ام 

سودای جهان نیست دگر در دل من 

اندر پی آزادی خویش آمده‌ام

دل خونین

چون تو را ماندن نبود، نَبوَد که طنازی کنی 

با دل خونین من آخر چرا بازی کنی

سرباز کوچک

پوشید سرباز کوچک، قنداقه، یعنی کفن را 

پیمود یاس سپیدی راه شقایق شدن را 

 

 

رضا معتمد

گریه بی شیون

شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد

که توانی همه شب گریه بی شیون کرد 

 

 

کلیم کاشانی

دل دیوانه‌

از دل دیوانه‌ام دیوانه‌تر دانی که کیست؟ 

من که دائم در علاج این دل دیوانه‌ام 

 

 

 

سحاب اصفهانی

فریادرس

دیگر به گمانم که کسی یار کسی نیست 

در این شب تاریک که فریاد رسی نیست