سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

واقعه دردناک کربلا

سلام
چند سالیست که در فضای مجازی شبهاتی در مورد واقعه عاشورا توسط دشمنان اسلام و شیعه منتشر شده و متاسفانه توسط برخی دوستان ناآگاه که زحمت اندکی فکر کردن در مورد آنچه باز نشر می دهند، را به خود نمی دهند.

اول آنکه می گویند اختلاف بین امام حسین و یزید اختلاف بین دو عموزاده است. در این خصوص باید گفت که اولا یزید و امام حسین عموزاده نبودند با یک سرچ کوچک در گوگل، اجداد حسین ابن علی (ع) و یزید این معاویه به ترتیب عبارتند از:

علی (ع)، ابوطالب، عبدالمطلب، هاشم، عبد مناف

معاوبه، ابوسفیان، حرب، امیه، عبدالشمس، عبدمناف

 

ادامه مطلب ...

روز خلیج پارس

دهم اردیبهشت که یادآور اخراج نیروهای متجاوز پرتغالی توسط سپاه شاه عباس صفوی است و روز خلیج همیشه پارس نامیده شده مبارک باد.


پدر چای ایران

ما به آدمهای زیادی مدیونیم که ممکن است خودمان ندانیم. آنها که از دستمان دلگیرند اما بزرگوارانه به رویمان نمی آورند و نیمه تاریک روحمان را جار نمی زنند، آنها که مراقبمان هستند، حتی وقتی روحمان خبر ندارد، آنها که زمین خوردند تا ما فکر کنیم " آره! زدیم". آنها که ... ما مدیون حاج محمد میرزا قاجار قوانلو هم هستیم.

بعضی می گویند به هند که سفر کرد مقداری دانه چای را در عصایش پنهان کرد و آورد. کسان بیشتری اما بر این باورند که آشکارا نه فقط بذر که با خودش چایکار آورد و با توسعه این صنعت در ایران برای میلیونها نفر لذت نوشیدن چای و برای هزاران نفر کار و شغل و زندگی آفرید.
  ادامه مطلب ...

جشن تیرگان

فرهنگ ایرانی پر است از جشنها و آئین هایی که به مناسبتهای گوناگون و در فصلهای مختلف سال برگزار می شده است ، آنچه که در اغلب این جشنها به چشم می خورد نوعی شادی درونی و نشاط گروهی است که با ذات ایرانیان قرین گشته و باعث شده است که حتی آئینهای سوگواری نیز از شور و نشاط خالی نباشند .

یکی از این آئینها که البته امروزه به بوته فراموشی سپرده شده است جشن تیرگان می باشد که ایرانیان باستان آنرا در روز سیزدهم تیر به مناسبت تیر اندازی آرش پهلوان اسطوره ای ایران برگزار میکردند .

 


 

ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه راجع به جشن تیرگان چنین میگوید :

هنگامی که افراسیاب پادشاه توران بر لشگر ایرانیان غلبه میکند ، منوچهر ( پادشاه ایران ) به جنگلهای مازندران پناه میبرد ، افراسیاب لشکر منوچهر را محاصره میکند و منوچهر به ناچار پیکی به نزد افراسیاب فرستاده و از او می خواهد که از کشور ایران به اندازه پرتاب یک تیر واگذارد و باقی را بگیرد ، افراسیاب با کمال میل این پیشنهاد را می پذیرد ، منوچهر فکر می کند که چه کسی را برای پرتاب تیر انتخاب کند تا اینکه یکی از فرشتگان خداوند به نام  اسفندارمذ پیش منوچهر آمده و آرش را که مردی خدا پرست و دیندار بود و در یکی از غارهای کوه البرز مشغول عبادت بود نامزد اینکار می کند ، چنانکه در اوستا آمده است ، آرش را حاضر میکنند و منوچهر تیر و کمان را به او داده و می گوید تو باید به فرمان خداوند این تیر را پرتاب کنی و کشور ما را از چنگال اهریمن ( لشگر افراسیاب ) رها سازی ، آرش برهنه می شود و به بالای بلند ترین نقطه کوه رویان می رود و خطاب به مردم می گوید : ای مردم بدن من را ببینید که سالم است و در آن هیچ زخم و جراحتی وجود ندارد ، اما بدانید که هنگامی که من این تیر را رها کنم تکه تکه خواهم شد و خود را فدای شما خواهم کرد ، آرش کمان را می گیرد و با تمام نیرو آنرا می کشد بگونه ای که تمام رگهای بدنش بیرون می زنند و پاره پاره می شوند ، او تیر را رها می کند و خداوند به باد فرمان می دهد که تیرش را از کوه رویان بردارد و به شهر فرغانه ( شهری در خاور افغانستان کنونی که فاصله آن تا جای پرتاب تیر هزار فرسنگ بود )  ببرد ، تیر پس از چند روز حرکت در این شهر به درخت گردوئی  برخورد می کند و این درخت گردو مرز بین ایران و توران می شود ، افراسیاب ناگزیر لشکر خود را از ایران بیرون می برد و ایرانیان آزاد میشوند .

این قضیه در روز سیزدهم تیر اتفاق افتاده بود و مردم این روز را جشن گرفتند و طی مراسمی آلات طبخ و تنورهای خود را ( که نشانه ای از دوران اسارت بود) شکستند و دیگی بزرگ فراهم کردند و هر کس هر چه که در خانه داشت از سبزی و نخود و حبوبات تا گوشت را در آن ریختند و آشی پختند و آنرا بین همه بخش کردند .

این جشن تا پیش از ظهور اسلام و حتی مدتی پس از آن در کشور ما بر پا می شد و طرفداران زیادی داشت ، اما پس از ظهور اسلام این جشن نیز به همراه دیگر آئین های زرتشتی منسوخ گردید و امروزه تنها در بین اقلیت زرتشتیان کشورمان این آئین برپا می شود .


فال کوزه

یکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشن های ایرانی «فال کوزه»(چکُ دولَه) می باشد.

روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزه  ای را برمی گزینند و کوزه ی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می دهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه ی آن می اندازد آنگاه «دوله» را نزد همه ی کسانی که می برد که آرزویی در دل دارند و می خواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آن ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند این ها در آب دوله می اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می برد و در آن جا می گذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه ی کسانی که در دوله جسمی انداخته اند و نیت و آرزویی داشتنه اند در جایی گرد هم می آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می آورد. در این فال گیری بیشتر بانوان شرکت می کنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می برد و یکی از چیزها را بیرون می آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده است.



دستبند تیر و باد

در آغاز جشن بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» که از 7 ریسمان به 7 رنگ متفاوت بافته شده است به دست می بندند و در باد روز از تیرماه (9 روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد می سپارند تا آرزوها و خواسته هایشان را به عنوان پیام رسان به همراه ببرد.
این کار با خواندن شعر زیر انجام می شود :

تــیـــر بــرو بــاد بــیـا       غــم بــرو شـادی بـیا
محنت برو روزی بیا        خـوشه ی مرواری بیا


آب پاشی

این جشن در کنار آب ها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده و همچون دیگر جشن هایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان» یا «آب پاشان» یا «سر شوران» یاد شده است.




منابع: آکا ایران و ایرانیان باستان

جشن سده

جشن سده چیست؟

جشنی است باستانی که پارسیان در آبان روز (دهمین روز) از بهمن ماه با به پا کردن آتشی بزرگ  در محله که در جمع آوری هیزمش همگی مشارکت داشتند، بر پا می داشتند. گفته می شود این جشن به مناسبت پیدایش آتش صورت می پذیرد.

ابو ریحان بیرونی در رابطه با ارتباط جشن و عدد صد در کتاب التفهیم چنین می‌نویسد: « و نیز گفته‌اند که اندر این روز از فرزندان پدر نخستین (آدم) صد تن تمام شدند.» و گردیزی مؤلف زین‌الاخبار آورده: «سدة بزرگ، چنین گویند مغان که اندر این روز سد مردم تمام شده بود از نسل میشی و میشیانه و ایشان دو مردم نخستین بودند، چنانکه مسلمانان گویند آدم و حوا، مغان را آن دو تن بودند.» در برهان قاطع اشاره به آن دارد که واضع این جشن کیومرث است.

در چنین روزی فرزندان وی به صد تن رسیدند و چون بالغ شدند در شبِ این روز جشن گرفتند و همه را کدخدا کرد و فرمود که آتش بسیار افروختند و بدان سبب آن را سده گویند

  ادامه مطلب ...

مرگ در خیابان؛ از درویش خان تا محمود طلوعی

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- هر چند اصل خبر درگذشت محمود طلوعی روزنامه نگار، نویسنده و تاریخ‌پژوه و روایت‌گر تاریخ دوران پهلوی در روزنامه‌ها و سایت‌ها انتشار یافته اما  این احساس که حق مطلب به تمامی درباره او ادا نشده نوشتن این چند سطر را ضروری جلوه می‌دهد.

  اکتفا به اشاره‌ای کوتاه و درنگ نکردن شایسته بر خبر درگذشت یک روزنامه‌نگار که از 15 تا 85 سالگی نوشته و نوشته و نوشته چند دلیل دارد:

  برخی به نوع مرگ مرحوم طلوعی توجه ندارند و گمان می‌کنند به سبب سن و سال و پس از یک دوره بیماری و انزوا و در بستر درگذشته است. حال آن که این اتفاق تاسف بار بر اثر سانحه رخ داده است. ساعت 8 شب پنج شنبه 29 مردادماه حین عبور از عرض خیابان آفریقا (جردن) یک موتور سوار با پیرمرد برخورد کرده و پس از جراحت شدید و انتقال به بیمارستان شهدای تجریش درگذشته است.
  ادامه مطلب ...

به «ملعون‌ترین شهر اروپا» خوش آمدید!

جادوگری، چشم شیطانی و کودکانی با دو قلب و سه شش همگی با نام این شهر گره خورده‌اند: به «ملعون‌ترین شهر اروپا» خوش آمدید. این شهر آن‌قدر بدنام است که ایتالیایی‌ها مایل نیستند حتی اسم آن را به زبان بیاورند.
 

به گزارش فرادید به نقل از دیلی‌میل، نوزادانی که با دو قلب و سه شش به دنیا می‌آیند، زمین‌لرزه‌های ناگهانی و تصادفات رانندگی بی‌دلیل در میان خرابه‌های شبح‌زده باعث شده تا برخی بگویند این شهر ایتالیایی «ملعون‌ترین شهر اروپا» است.

 

ادامه مطلب ...