سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

واقعه دردناک کربلا

سلام
چند سالیست که در فضای مجازی شبهاتی در مورد واقعه عاشورا توسط دشمنان اسلام و شیعه منتشر شده و متاسفانه توسط برخی دوستان ناآگاه که زحمت اندکی فکر کردن در مورد آنچه باز نشر می دهند، را به خود نمی دهند.

اول آنکه می گویند اختلاف بین امام حسین و یزید اختلاف بین دو عموزاده است. در این خصوص باید گفت که اولا یزید و امام حسین عموزاده نبودند با یک سرچ کوچک در گوگل، اجداد حسین ابن علی (ع) و یزید این معاویه به ترتیب عبارتند از:

علی (ع)، ابوطالب، عبدالمطلب، هاشم، عبد مناف

معاوبه، ابوسفیان، حرب، امیه، عبدالشمس، عبدمناف

 

 

آنچه از اسناد تاریخی مشخص است، حسین ابن علی (ع) و یزید پدر بزرگ پدربزرگشان یکی بوده است و بر اساس همین اسناد بنی امیه و بنی هاشم همواره در حال رقابت با یکدیگر برای سیادت و آقایی در قریش بوده اند و همیشه بنی هاشم معتمد مردم مکه و تا زمان ابوطالب پرده دار کعبه بوده اند و بنی امیه در کار تجارت. باز بر اساس روایتی، امیه فرزند عبدالشمس نبوده و عبدالشمس امیه را که تباری غیر عرب داشته است، به فرزندی قبول کرده است.

البته نسبت فامیلی هم دلیلی بر عدم درگیری بر سر حق و عدالت نیست. مثلا رسول خدا توسط عمویش ابولهب بسیار آزار شد تا جایی که خداوند آیه ای در قرآن نازل کرد و در آن فرمود بریده باد دو دست ابولهب.

اما مورد دوم آن است که می گویند حسین ابن علی (ع) با یزید بر سر قدرت و حکومت جنگیدند. ادعایی بس واهی و بدون کمترین منطق و دلیل عقلی. خواهش می کنم اندکی روی موارد زیر تامل بفرمایید:

1-    کسی که به قصد جنگ سفر می کند، زن و بچه و خواهر و خانواده اش را به همراه نمی برد بلکه ایشان را در مکانی امن به انسانی امین می سپارد. یکی از برادران امام حسین به نام محمد حنفیه در حجاز باقی ماند و امام را در این سفر همراهی نکرد. امام چنانچه قصد جنگ داشت می توانست خانواده خود را به وی بسپارد و خود عازم جنگ شود. اینکه چرا امام با خانواده اش که شامل چندین بچه خردسال و همسران و خواهرش زینب (س) بودند، به سمت کوفه حرکت کرد را در ادامه توضیح خواهم داد.

2-    ماموریت اول عمر سعد در برخورد با کاروان امام، گرفتن بیعت از امام برای یزید بود و چنانچه امام تن به بیعت با یزید می داد نه تنها جنگی رخ نمی داد که ممکن بود حتی مقام و منصبی به امام پیشکش شود. کسی که برای کسب قدرت و مقام می خواهد بجنگد وقتی افراد قلیل خود را در قیاس با لشگر کثیر دشمن می بیند، آنهم دشمنی که ماموریت اولش نه جنگ که گرفتن بیعت است، چرا باید تن به کشته شدنی چنان فجیع بدهد؟ اگر هدف مادیات باشد که نتیجه این جنگ کاملا مشخص بود، چرا امام بیعت نکرد؟

 

اما برای ریشه یابی واقعه عاشورا باید چند دهه به عقب برگشت. سلسله وقایعی که باعث این فاجعه شد از نظر اینجانب به شرح زیر است:

-         واقعه غدیر خم که طی آن رسول الله (ص) از مسلمین شرکت کننده در مراسم حج برای علی (ع) بیعت گرفت.

-         در واپسین لحظات حیات پیامبر (ص)، ایشان درخواست کردند که کاغذ و قلم آورده شود تا وصیت کنند. عمر ابن خطاب با بیان اینکه رسول خدا هوشیار نیست و هذیان می گوید، مانع اینکار شد.

-         بر اساس نوشته کورت فریشلر در کتاب عایشه بعد از پیامبر، واقعه سقیفه بنی ساعده با طراحی عایشه دختر ابوبکر انجام شد که حتی در صورت صحیح نبودن آن، این واقعه یکی از اصلی ترین عوامل انحراف در بین مسلمین است که نهایتا منجر به قتل فرزند رسول خدا شد.

-         خلافت خلافای راشدین که پای بنی امیه را به حکومت باز کرد و خصوصا عثمان بر اساس رفتار نامناسب والیان حکومتی اش، مردم شوریدند و شورش مردم باعث قتل خلیفه شد.

-         جنگ جمل که توسط عایشه طراحی شد و این اولین جنگ داخلی قلمرو مسلمین بود.

-         جنگ صفین که معاویه به خیال خلافت و به بهانه قتل عثمان آنرا آغاز کرد. در مورد جنگ صفین توضیح بیشتری نیاز است. بعد از شروع جنگ با رشادت مالک اشتر سپاه علی (ع) در آستانه پیروزی قرار گرفت. معاویه از مشاوره کیاسش عمرو عاص کمک خواست. عمروعاص گفت به سربازانت بگو قرآن بر سر نیزه کنند و بگویند هر دوی ما مسلمانیم و بگذاریم قرآن بین ما حکمیت کند. عده ای در سپاه علی (ع) فریب این خدعه را خورده دست از جنگ کشیدند و به گرد مولا در آمدند و از وی خواستند که به جنگ پایان دهد. مولا در ابتدا نپذیرفت ولی ایشان اصرار فراوان کردند. مولا به مالک پیام داد که دست از جنگ بکش و بازگرد. مالک پاسخ داد تا نزدیکی خیمه معاویه رسیده ام اندکی فرصت ده تا کار را تمام کنم. امام در پاسخ فرمود اگر می خواهی به هنگام بازگشت علی را زنده ببینی همین الان باز گرد و مالک چنین کرد.

قرار شد هر یک از طرفین نماینده ای برای حکمیت بر اساس قرآن انتخاب کنند و این دو نماینده برای آینده اسلام تصمیم بگیرند. علی (ع) ابن عباس را که مردی زیرک بود انتخاب کرد تا از پس نماینده سپاه شام که عمروعاص بود، بر آید ولی معترضان گفتند ابن عباس پسر عموی توست و طرف تو را خواهد گرفت و اصرار کردند که ابو موسی اشعری که فردی ظاهر الصلاه ولی ساده لوح بود، معرفی کنند. امام بسیار گفت که ابو موسی از پس اینکار بر نخواهد آمد و کسان دیگری را پیشنهاد دادند ولی شورشیان به اصرار خود ادامه دادند و ابو موسی نماینده سپاه کوفه شد.

نتیجه حکمیت کلاهی بود که بر سر ابوموسی رفت و چون طرفین حکمیت به قول و قرار خود عمل نکردند، حکمیت منتفی شد ولی باعث ایجاد خوارج در سپاه کوفه شد. خوارج پس از شکست حکمیت، گفتند که داوری از آن خداست و علی با اینکار در دین بدعت گذاشته و از دین رسول خدا خارج شده است.

در اینجا حیفم می آید تا نکته مهمی را مد نظر قرار ندهم. علی (ع) در عنفوان جوانی پهلوان نامدار عرب، عمرو ابن عبدود را شکست داد و فاتح قلعه خیبر بود و  به قول ابن ابی الحدید على علیه السلام شجاعى بود که نام گذشتگان را محو کرد و محلى براى آیندگان باقى نگذاشت، در قوت ساعد و نیروى بازو نظیرى نداشت و یک ضربت او براى قوى‏ترین شجاعان مرگ و هلاکت را پیش می‌آورد چنانکه هیچ مبارزى از دست او جان سالم بدر نبرد و شمشیرى نزد که احتیاج به دومى داشته باشد، چگونه می شود که چنین مردی تسلیم گروهی از سپاهیان شورشی اش می گردد و تن به آتش بس می سپارد؟

آیا علی (ع) از کثرت شورشیان ترسید؟ یا از رسیدن گزند به سلامتی و زندگیش؟

چه چیز باعث شد که جنگاور شجاعی که نویسندگان غیر مسلمانی نظیر جرجی زیدان بر رشادت وی صحه می گذارند، در زمان شورش در سپاهش دست به شمشیر نبرد؟

قطعا علی (ع) از مرگ در راه خدا نه تنها نمی هراسید که تشنه آن بود بطوریکه پس از ضربت خوردن در محراب مسجد کوفه، فرمود به خدای کعبه که رستگار شدم. پس قضیه چیست؟

به نظر اینجانب، تنها دلیل اینکار احترام امام به خواسته مردم بود و بس. امام می خواست نشان دهد که نظرش را به زور به مردم تحمیل نمی کند پیش از این نیز در جریان سقیفه، گروهی از یارانش نظیر عمار یاسر و ابن عباس می خواستند به زور شمشیر مردم را به بیعت غدیر بازگردانند اما امام اجازه نداد.

پیامبر خدا نیز در جنگ احد عقیده داشت که در مدینه بمانند و از پشت بام ها به سپاه کفار حمله کنند که این امر به مذاق جوانان یثرب خوش نیامد و گفتند که غرور ما اجازه اینکار را نمی دهد و بهتر است به خارج شهر برویم. پیامبر خدا نیز به خواست مردم احترام گذاشت و نتیجه جنگ احد چنان شد که می دانیم. امام حسن مجتبی نیز وقتی دید سپاهیانش مایل به جنگ با معاویه نیستند، صلح را پذیرفت. هنگامیکه پیامبر و ائمه اطهار در مسند حکومت بودند، به نظر مردم احترام می گذاشتند.

-         جنک نهروان که باعث کینه خوارج از حضرت امیر و نهایتا شهادت مظهر عدل و عدالت شد.

-         خدعه معاویه در فریفتن سرداران سپاه امام حسن مجتبی و سربازان وی که نهایتا امام مجبور به صلح مطابق خواسته مردم شد. امام در معاهده صلح بندی را گنجاند که طبق آن معاویه متعهد شد انتخاب خلیفه بعد از خود را به مردم بسپارد.

-         عدم پایبندی معاویه به عهدنامه صلح و انتخاب یزید به عنوان خلیفه بعدی و اقدام برای گرفتن بیعت برای یزید.

-         کینه یزید از امام حسین بواسطه مخالفت علنی با خلافت وی

-         فشار شدید والی مدینه بر امام حسین برای گرفتن بیعت که حتی در پی موقعیتی برای دربند کردن امام بود که امام برای خلاص شدن از این توطئه، تصمیم گرفت با خانواده برای انجام مناسک حج به مکه عزیمت کند.

-         توطئه والی مکه برای  گرفتن بیعت از امام یا ریختن خون ایشان که امام ترجیح دادند برای حفظ حرمت خانه خدا بدون انجام حج از مکه خارج شوند.

-         دعوت اهل کوفه از حسین ابن علی (ع) برای رفتن به کوفه و تشکیل حکومتی بر اساس سنت رسول خدا و علی مرتضی که منجر به هجرت خاندان رسول خدا به قصد کوفه شد.

-         ترس یزید از بیعت کوفیان با مسلم ابن عقیل فرستاده امام به کوفه که منجر به منصوب کردن عبیدالله ابن زیاد والی بصره به امارت کوفه شد.

-         مکر و حیله عبیدالله در فریفتن بسیاری از سران قبایل به وسیله زر و ترساندن عامه مردم از زور لشگر خیالی شام.

-         خیانت کوفیان به مسلم و در نتیجه به امام.

-         جلوگیری حر ابن یزید ریاحی از حرکت امام به سمت کوفه و نیز به سمت خارج از مرزهای حکومت اسلامی. حر ماموریت داشت که یا از امام بیعت بگیرد یا وی را همانجا نگهدارد تا فرمان بعدی برسد. لذا وقتی امام از حر خواست تا اجازه دهد از مرزهای حکومت یزید خارج شود، وی ممانعت کرد.

-         حکم شریح قاضی مبنی بر اینکه حسین ابن علی از دین جدش خارج شده و با خلیفه مسلمین دشمنی می کند لذا خونش مباح است. عبیدالله با این حکم چنان تبلیغاتی به راه انداخت که همان مردمی که نامه های فراوانی برای امام فرستادند، ناگهان درگیر جنگ با دشمن اسلام و مسلمین شدند (یاللعجب از مردمی که تفکر را کنار گذاشته و فقط به تبلیغات بوق های تبلیغاتی گوش می دهند).

-         ایجاد سر و صدا توسط شمر و ایادیش به هنگام خطابه خواندن های امام برای سپاه کوفه به منظور منصرف کردن ایشان از جنگ و یادآوری اینکه خودش کیست و پیامبر در موردش چه توصیه هایی کرده است. این سر و صداها باعث شد صدای امام به لشگر کوفه نرسد.

-         تلاش سران سپاه کوفه برای جری کردن افراد سپاه به جنگ با امام. به عنوان مثال پس از شهادت همه یاران امام در حالیکه ایشان به تنهایی در مقابل سپاه کوفیان می جنگید، عمر سعد فریاد زد که تنهایی به جنگ حسین نروید، از پسش بر نمیایید. او پسر قاتل مردم عرب است و بدین سان عرق عربی آنها را تحریک نمود (حال آنکه علی (ع) بزرگترین و شجاعترین مردان سپاه کفر را به قتل رسانده است).

-         و سرانجام بی خردی، حماقت، جهالت، رذالت، وحشیگری و ... (کلمات مرا در شرح حال کوفیان یاری نمی کنند) مردم کوفه.          

 

 

دلیل عدم بیعت امام با یزید چه بود؟ چرا امام مثل برادرش صلح نکرد؟

صلح با بنی امیه یکبار توسط حسن ابن علی (ع) امتحان شد آنهم با معاویه که بسیار ظاهر الصلاه بود و نتیجه اش عدم پایبندی به صلح نامه بود. نتیجتا صلح با یزید که از پیش نتیجه اش مشخص بود. یزید اولین خلیفه بود که بی محابا شرب خمر می نمود و قمار می کرد. بیعت امام حسین با او سبب تثبیت این نوع خلافت می شد. پس مشخص است چرا امام با وی بیعت نکرد. حسین (ع) ماموریت داشت سنت رسول خدا را زنده نگه دارد پس می فرماید اگر دین جدم با مرگ من زنده می شود، پس ای شمشیرها بر من فرود آیید.

حسین (ع) همه چیز خود را فدا کرد تا دین جدش برقرار باشد. جان عزیزش را برای ماندن بر سر باورهایش داد آن هم با فجیع ترین حالت ممکن. حسین (ع) چراغی ماندگار شد در تاریکی ظلم و نشان داد در برابر ظلم و ستم و ناپاکی باید خون داد و از همه چیز گذشت.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد