سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سکوت گویا

سکوت اگر نشانه رضا بود
چگونه باور نکنم سکوت گویای تو را
نگاه اگر پیام آشنا بود
چرا تمنا نکنم نگاه گیرای تو را

  

به دلم نقش وفا خطوط مژگان تو زد

به شبم رنگ سحر غروب چشمان تو زد
به چشم مستی بخشد
 ز عشق اثر می بینم
ز جلوه فروردین
 شکفته تر می بینم
سکوت گویای تو را
نگاه گیرای تو را

چشمانت بود آینه ای روشن
چون دل اهل صفا
تصویری ز سیمای سحر
می خندد در این آینه ها
نگه من بسوی نگهت
چو کبوتر برد نامه دل
به هوایت زند پر که مگر
شبی آگه ز هنگامه دل
گمان برم که خاطر تو
رضای عاشقان پسندد
دل تو هر چه خاطر من
 طلب کند همان پسندد

سیمین بهبهانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد