سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

فرصتی بود ولی حیف که از دست برفت

سرخوش آمد ز در و مِی زد و سرمست برفت
فرصتی بود ولی حیف که از دست برفت

لحظه ای چند نشست و سخنی چند بگفت
تا بگفتم که مرا هم سخنی هست برفت
  
آنهمه گرد کدورت که ز دل خاسته بود
آن گل تازه ی شاداب چو بنشست برفت

گفته بودی چه شد آن حوصله و صبر و قرار
ظرف اینها همه دل بود چو بشکست برفت

پژمان بختیاری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد