سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

ندانم از این دنیا چه خواهم

بخوان ز نگاهم که غرق گناهم
بگو چه کنم گم کرده راهم
ندانم از این دنیا چه خواهم

بگو، تو بگو رو به که آرم
به دست چه کس دل بسپارم
کجا برم این دل که نباشد
نشان تو ای صبح بهارم

هر کجا پا می گذارم
خاطراتی از تو دارم
بیا بهار را گذشته ها را
تو بار دیگر به خاطر آور
  
دریغا محبت به دلها نپاید
وفای تو هم با دل ما نپاید
خدا نکند که به دل دگری جای تو گیرد
خدا نکند غم تو به دلم پایان پذیرد

تورج نگهبان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد