سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

بوی گیسویی مرا دیوانه کرد

فکر زنجیری کنید ای عاقلان
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد

پیش هر بیگانه گویم راز خود
آشنا رویی مرا دیوانه کرد
  
ای مسلمانان به فریادم رسید
طفل هندویی مرا دیوانه کرد

میزنم خود را به آتش بی‌دریغ
آتشین خویی مرا دیوانه کرد

از حرم لبیک گویان می‌روم
جذبه کویی مرا دیوانه کرد

واقف از میخانه و مسجد نیم
چشم و ابرویی مرا دیوانه کرد

فکر زنجیری کنید ای عاقلان
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد

عنبرین مویی مرا دیوانه کرد
یاسمن بویی مرا دیوانه کرد

فکر زنجیری کنید ای عاقلان
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد

واقف لاهوری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد