سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

شهاب یاد تو در آسمان خاطر من

ستاره دیده فروبست و آرمید بیا
شراب نور به رگ های شب دوید بیا

ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا
  
شهاب ِ یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا

ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید بیا

به وقت مرگم اگر تازه می کنی دیدار
بهوش باش که هنگام آن رسید بیا

به گام های کسان می برم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید بیا

نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا


سیمین بهبهانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد