سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

بگذار تا گناهی ، بکنیم گاهگاهی

به رخ سیاه چشمان ، نظر ار بود گناهی
بگذار تا گناهی ، بکنیم گاهگاهی

همه شب ستاره ریزد ز دو چشم بر کنارم
به هوای چشم مستی ، به خیال روی ماهی
  
تو ز اشتباه روزی ، قدمی به خانه ام نه
که رسد دلی به کامی چو کنی تو اشتباهی

دل عاشقان مسکین مشکن بترس از آن دم
که شبی نیازمندی ، بکشد ز سینه آهی

شب و روز در فراقت ز تو دور بس که نالم
شده دل ز غصه کوهی شده تن ز رنج کاهی

به خلاف پیش از این پس ، نگهی به سوی من کن
چه شود که خسته ای را ، بنوازی از نگاهی

همه عمر چون پزشکی ره عشق و عاشقی پوی
که به عمر خود نیابی ، به از این طریق راهی

کاظم پزشکی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد