سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

امان از این دل

امان از این دل که داد
فغان از این دل که داد
به دست شیرین عنان فرهاد

که سر به حسرت نهاد
که سر به حسرت نهاد
به کوی معشوق خویش جان داد
 

 
ای داد از این، فریاد از این، دل من
کاین دل شده سربار مشکل من
ریزد زبس از دیده قطره قطره
افتاده روی دجله منزل من
 افتاده روی دجله منزل من

رحمی که از پا افتادم ای دل
کردی تو آخر فرهادم ای دل
بر فکندی بنیادم ای دل
آخر دادی بر بادم ای دل

تا کی به هر انجمن نیلی کنم پیرهن، نوشم به یاد وطن، جامی پر از خون
اوباش هر رهگذر بگذاردم سر به سر مانند مجنون

ساقی به بپا خیز، شوری برانگیز
مطرب بزن چنگ، چنگی دلاویز
جاهد بنال امّا شکوه آمیز
تا اندکی احوال ما گردد دگرگون
 تا اندکی احوال ما گردد دگرگون

ای گنج دانش! ایرج کجایی؟
در سینه خاک، پنهان چرایی؟
تا بوده در این دنیای فانی
کی برده از خوبان بجز رنج و جدایی

محمدعلی امیرجاهد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد