سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

نگاه یاران

از نگاه یاران به یاران ندا می رسد
دوره رهایی، رهایی فرا می رسد

این شب پریشان، پریشان سحر می شود
روز نو گل افشان، گل افشان بما می رسد
  
بخت آن ندارم که یارم کند یاد من
حال من که گوید که گوید به صیاد من

گر چه شد به نیزار گرفتار به بیداد او
عاقبت رسد عشق، رسد عشق، رسد عشق به فریاد من

ساقیا کجایی کجایی که در آتشم
وز غمش ندانی ندانی چه‌ها می کشم

ساقی از در و بام در و بام بلا می رسد
بر دلم از این عشق ازین عشق چه‌ها می رسد

فریدون مشیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد