سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سردار

به پا گر خَلَد خاری آسان برآید

چه سازم به خاری که بر دل نشیند


از لحظه ای که خبر فاجعه ترور سردار قاسم سلیمانی را شنیدم، مفهوم این عبارت بالا ذهنم را رها نمی کند: چه سازم به خاری که بر دل نشیند؟ و از خودم می پرسم آیا این است سرنوشت همه فرزندان شایسته این آب و خاک، با هر اندیشه و گرایشی؟ انهدام؟

باری ... ایران بار دیگر یکی از فرزندان شایسته خود را با دریغ تمام، از دست داد. شخصیتی که سدی سترگ در برابر خون آشامان داعش برآورد و مرزهای کشور ما را از نکبت حضور آنان ایمن داشت.

من نیز در اندوه از دست دادن آن انسانی که شخصا دورادور دوست می داشتمش، سوگوارم.


محمود دولت آبادی

 


 

پی نوشت:

سردار شهید قاسم سلیمانی چه در زمان جنگ با عراق و نیز در جنگ با داعش، رشادت های فراوانی برای آین آب و خاک و حتی منطقه انجام داد. نحوه شهادت تروریستی او، آنهم توسط دولتی که داعیه قاون مداری دارد، این داغ را افزون می کند.

من همچنان برای خانواده هایی که عزیزانشان را در حوادث آبان ماه از دست دادند و متاسفانه حکومت حتی حاضر نیست آمار دقیقشان را اعلام کند، سوگوارم و از حکومتی که داعیه اسلامی و مردمی بودن دارد، انتظار چنین خشونتی را با مردمی که فقط دغدغه معیشت داشتند، هر چند که متاسفانه اقدامات ناپسندی از قبیل آتش زدن بانک ها و ادارات و غارت فروشگاهها هم توسط اندکی از ایشان صورت گرفت، نداشتم و هنوز منتظر اغناء جامعه و بهبود این زخم جانگاه توسط حاکمان هستم ولی تعجب می کنم از کسانی که برای قتل ناجوانمردانه سربازی که مشهورترین نظامی دهه های اخیر این مرز و بوم بود و آوازه رشادتش در اروپا و آمریکا به گوش می رسید، شادی می کنند. سرداری که انصافا میهنمان را در برابر داعشیان مصون نگاه داشت.




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد