سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

جشن تیرگان

در افسانه های ایران زمین آمده است که بین منوچهر، شاه ایران و تورانیان جنگی در گرفت و طی آن منوچهر شکست خورد و طی مذاکره با لشکر فاتح، مقرر شد یک ایرانی بر فراز بلندترین رشته کوههای البرز رفته و تیری به سمت توران زمین پرتاب کند و هر کجا که تیر فرود آمد، مرز ایران و توران باشد.

منوچهر شاه لشکریان را جمع کرد و از ایشان پرسید آیا بین شما کسی هست که به گونه ای تیر پرتاب کند و مرز ایران و توران را به عقب براند؟

لشکریان سر به زیر انداخته و سکوت پیشه کردند. شاه چندین بار سوالش را در کمال نا امیدی تکرار کرد تا اینکه پیرمردی گفت چنین فردی هست اما نه در بین سپاهیان. نامش آرش کمانگیر است و عاشق ایران زمین.  

 

به فرموده شاه، آرش را احضار نمودند. شاه آرش را برانداز کرد و در دلش شک ایجاد شد. آرش که متوجه شده بود، سخنرانی قرایی ایراد کرد و شاه را مطمئن نمود که از پس ماموریتش برخواهد آمد.

صبح فردا آرش کمانش را برداشت و در میان دعای ایرانیان و تمسخر سپاه توران عازم البرز شد و همینطور که از کوه بالا می رفت زیر لب زمزمه می کرد: خدا حافظ ایران من ...

نزدیک قله که رسید، هنوز خورشید طلوع نکرده بود. لذا آرش قدری تامل کرد و به نیایش پرداخت تا پس از طلوع خورشید ماموریتش را انجام دهد و سربازان منتظر در پای کوه هم توان دیدن تیرش را داشته باشند.

پس از بالا آمدن خوشید، آرش کمانی را که فرشته سپندارمذ ساختش را به وی آموخته بود، به دست گرفت و تیری را که در انتهایش پر سیمرغ بود، بر آن نهاد  و تیر و کمان را به سوی آسمان گرفت و از پروردگار خود خواست تا کمکش کند. هرمز خدای یگانه به فرشته باد دستور داد تا محافظ تیر آرش باشد و آن را از آسیب دور نگاه دارد. ناگهان باد موافق وزیدن گرفت و آرش با تمام توان خود چله کمان را کشید و ...

آرش یکپارچه زور بازو شده بود و توان و ایمانش را با تیر همراه کرد  و در نهایت آنچنان با قدرت تیر را رها کرد که خود نیست شد و از میان رفت. روح آرش با تیرش یکی شد و به پرواز درآمدند...

سربازانی که پای کوه منتظر پرتاب تیر بودند، بعد از مشاهده رها شدن تیر از کمان به تعقیب آن پرداختند و تیر رفت و رفت تا بالاخره در نزدیکی رود جیحون بر تنه درخت کنهسال گردویی فرو نشست و آنجا مرز ایران و توران گشت.

منوچهر شاه و ایرانیان به شادی و پایکوبی پرداختند و به دستور شاه عده ای به دنبال آرش فرستاده شدند تا این قهرمان وطن را در کمال احترام به نزد شاه آورند که فرستادگان با تن بیجان آرش مواجه شدند که جانش را برای حفظ سرزمینش داده بود.

ایرانیان بخاطر حماسه آرش، آن روز از ماه تیر را "تیر" نامیدند و جشن بپا کردند و آن جشن را "تیرگان" نام نهادند.....



 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد