سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

با کاسه ی چشم. آب رو ریزی کرد

در خلقِ تو ٬طرح نو در انداخته است
باعشق به خلقت تو پرداخته است

در آینه روی صورتت دقت کن!
انگار خدا سفارشی ساخته است

+++++++++++++++++
  
 با سبزی چشم فتنه انگیزی کرد
با حلقه ی دست گردن آویزی  کرد

او رفت و دل هوایی ام پشت سرش
با کاسه ی چشم.  آب رو  ریزی کرد

+++++++++++++++

چون قطب شمال یخ زده آغوشت
قندیل سیاه ریخته بر دوشت

لابد  شده است تابع سنگ دلت
چون حرف کمانه می کند از گوشت

خلیل جوادی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد