سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

پشمک حاج عبدالله

به شکوِه گفت شبی پشمک حج عبدالله

به باقلوا که بگو تو، مرا چه بوده گناه؟

برای عیش و طراوت فقط تویی تمثیل
به من کسی نفکنده به غیر پشم نگاه

نصیب تو بشود کام یار تنگ دهان
مقام و مقصد من معده های همچون چاه

  

شبانه روز همه در پی تو سرگردان
سراغ من چه کسی آمده است ماه به ماه؟

پس از سه سال اگر من شوم خوراک کسی
به پشت بام بیندازم از نشاط کلاه

چنین بگفت چون این را شنید باقلوا:
ز قدر و منزلت خود چرا نئی آگاه؟

بهوش باش که تو حکم کیمیا داری
چو انحصار همه پشم هست دست سپاه!

کسی به اسم اصولا مرا صدا نزند
تو را خطاب نمایند حاج عبدالله

دگر چه خواهی از این بهتر ای نمک نشناس
که هست نام تو هم قافیه به حزب الله

به کشوری که همه اصل و فرع آن پشم است
تو مصدر همه امری زعیم عالیجاه





حمید شریف

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد