سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سرزمینم مرغ ماهی خوار می خواهد چه کار؟


شهر خواب آلوده را بیدار می خواهد چه کار؟
این همه دار است! استان دار می خواهد چه کار؟

رازهای پشت پرده یک به یک شد بر ملا
پرده ی بی پرده را اسرار می خواهد چه کار؟
 

 
هر خلافی ریشه اش خشکانده شد در این دیار
شهر ما امن است! پس سرکار می خواهد چه کار؟

با وجود این همه غارتگر دارای پست
مملکت باور بکن اشرار می خواهد چه کار؟

آن که آب از کله اش رد شد، قضاوت باشما
واقعا پیژامه و شلوار می خواهد چه کار؟

هر دروغی را که می شد برزبان آورد و رفت
مانده ام این کار او، انکار می خواهد چه کار؟

سرزمینی که ندارد یک نفر بیکار، پس
یک وزارتخانه مثل کار می خواهد چه کار؟

تا چنین روشن تر از روز است و گویاتر ز بوق
این تورم شاخص آمار می خواهد چه کار؟

کاسبان هم مثل زالو خون ما را می مکند
خاک ایران این همه خونخوار می خواهد چه کار؟

با وجود حضرت استاد "خسرو معتضد'
 کشور ما "ایرج افشار" می خواهد چه کار؟

با بزرگانی نظیر حاج "مسعود" و "فرج"
سینما، "فرهادی" و اسکار می خواهد چه کار؟

خشک چون دریاچه شد، تبدیل می گردد به دشت،
سرزمینم مرغ ماهی خوار می خواهد چه کار؟

راشد انصاری

نظرات 3 + ارسال نظر
راشدانصاری شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:01 ق.ظ http://www.khaloorashed.com

سلام عرض شد
این نقیضه ی می خواهد چه کار ؟! متعلق به بنده است نه سیمین بهبهانی بزرگ...در کتاب حوزه هنری هم منتش شده است
لطفا تصحیح بفرمایید
سپاس

چشم. پوزش جدی اینجانب را پذیرا باشید.

راشدانصاری شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:03 ق.ظ http://www.khaloorashed.com

نقیضه
سروده :راشدانصاری

شهر خواب آلوده را بیدار می خواهد چه کار؟
این همه دار است! (۱) استان دار می خواهد چه کار؟

رازهای پشت پرده یک به یک شد بر ملا
پرده ی بی پرده دار اسرار می خواهد چه کار؟

هر خلافی ریشه اش خشکانده شد در این دیار
شهر ما امن است! پس سرکار می خواهد چه کار؟

با وجود این همه غارتگر دارای پست
مملکت باور بکن اشرار می خواهد چه کار؟!

آن که آب از کله اش ردشد،قضاوت باشما
واقعا پیژامه و شلوار می خواهد چه کار؟!

هر دروغی را که می شد برزبان آورد و رفت
مانده ام این کار او ،انکار می خواهد چه کار؟

سرزمینی که ندارد یک نفر بی کار ،پس
یک وزارتخانه مثل کار می خواهد چه کار؟

تاچنین روشن تر از روز است و گویاتر زبوق
این تورم شاخص آمار می خواهد چه کار؟

کاسبی هم مثل زالو خون ما را می مکد
خاک ایران این همه خونخوار می خواهد چه کار؟!

باوجود حضرت استاد”خسرومعتضد”
کشور ما “ایرج افشار” می خواهد چه کار؟!

بابزرگانی نظیر حاج “مسعود” و “فرج”
سینما،”فرهادی” و اسکار می خواهد چه کار؟!

خشک چون دریاچه شد،تبدیل می گردد به دشت(۲)
دشت، دیگر مرغ ماهی خوار می خواهد چه کار؟

تا که شادی های ما قربانی غم می شود
عید قربان بره ی پروار می خواهد چه کار؟

مانده ام با این همه خرج و مخارج واقعا،
هفت شهر عشق را! عطار می خواهد چه کار؟

هرکسی که طالب آن کار شد در زندگی
بعد چندی لذت این کار می خواهد چه کار؟!

شاعری بی چاره از ارشاد وامش را گرفت
چون دهانش بسته شد! خودکار می خواهد چه کار؟

درنظام پادشاهی پاچه خاری عیب نیست
این حکومت شاعر دربار می خواهد چه کار!

پی نوشت:
۱-منظور از «دار» ، دهدار،بخش دار، شهردار،فرماندار و از این قبیل »دار«هاست
۲- دریاچه ی نیمه خشک ارومیه!
این شعر طنز نقیضه ای است بر غزل جدی آقای اصغر عظیمی مهر عزیز که تا حدودی قدیمی است و مربوط به یکی دو سال گذشته ! که یکی دوبیت نیز به آن اضافه شد ….

راشدانصاری دوشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:06 ق.ظ http://www.khaloorashed.com

سپاسگزارم
در صورت امکان شعر ارسالی بنده را به همین صورت در پست اخیرتان قرار دهید چون در فضای مجازی خیلی ها به اشتباه به نام آن بزرگ بانوی غزل ایران منتشر کرده اند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد