سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سیمین بهبهانی




من از شب ها ی تاریک بدون ماه می ترسم
نه از شیر و پلنگ، ازاین همه روباه می ترسم
مرا از جنگ رو در روی درمیدان گریزی نیست
 ولی ازدوستان آب زیر کاه
می ترسم


 

 

 من از صد دشمن دانای لا مذهب نمی ترسم
 ولی از زاهد بی عقل ناآگاه
 می ترسم
 پی گم گشته ام در چاه نادانی
 نمی گردم
 اصولأ من نمی دانم چرا از چاه
می ترسم
 اگرچه راه دشوار است و مقصد ناپدید، اما
 نه از سختی ره، از سستی همراه می ترسم
 من از تهدیدهای ضمنی ظالم
 نمی ترسم
 من از نفرین یک مظلوم، از یک آه
 می ترسم
 من از عمامه و تسبیح و تاج و مسند شاهی
 اگر افتد به دست آدم خود خواه
 می ترسم
 مرا از داریوش و کوروش و این جمله باکی نیست
 من از قداره بندان مرید شاه
می ترسم
 نمی ترسم ز درگاه خدای مهربان، اما
 ز برخی از طرفداران این درگاه
می ترسم
 چو " کیوان " بر مدار خویش
 می گردم
ولی گاهی از این سنگ شهاب و حاجی گمراه می ترسم

 شاهکاری از سیمین بهبهانی

نظرات 2 + ارسال نظر
یلدا چهارشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:20 ب.ظ

فوق العاده بود

محمد دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 07:07 ب.ظ

خدا رحمتشون کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد