سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

رمضان

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است

  

روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه خود را به گمانش که شب است

زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهند
این عجب نقطه خال تو به بالای لب است

یارب این نقطه ى لب را که به بالا بنهاد
نقطه هرجا غلط افتاده مکیدن ادب است

شحنه اندر عقب است و من از آن می ترسم
که لب لعل تو آلوده به ماء العنب است

منعم از عشق کند زاهد و آگه نبود
شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است

عشق آنست که از روی حقیقت باشد
هرکه را عشق مجازیست حمال الحطب است

گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد
سودن چهره به خاک سر کویش ادب است


شاطر عباس صبوحی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد