سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

زارع و الماس

این داستان، که گویا حقیقت دارد، دربارۀ زارعی آفریقایی است که شنیده بود سایر کشاورزان با کشف معادن الماس صاحب میلیونها میلیون ثروت شده اند. این داستانها چنان او را به هیجان آورد که دیگر نتوانست زیاد منتظر بماند؛ پس مزرعه اش را فروخت و راهی سفر شد تا معدنی الماس از برای خویش بیابد. او بعد از فروش مزرعه بقیه عمر خویش را در سراسر قاره افریقا سفر کرد و در یافتن برق درخشان الماس که آنچنان بازارهای جهان را به خود جلب کرده بود، ناکام ماند و عاقبت، خسته و فقیر و درمانده، خود را در رودی افکند و به حیات خویش خاتمه داد.
 
 در این ضمن مردی که مزرعۀ او را خریده بود روزی از نهری کوچک که در مزرعه جاری بود میگذشت، ناگهان برق درخشان سرخ و آبی از بستر نهر نظرش را جلب کرد. خم شد و قطعه سنگ درخشان را برداشت. سنگ زیبایی بود که از آن خوشش آمد. آن را برداشت و در منزل در طاقچه نهاد.
چند هفته بعد، مهمانی داشت که سنگ را دید، آن را برداشت و نگاهی دقیق به آن افکند و چون به ارزش آن پی برد نزدیک بود از حال برود و نقش بر زمین شود. از زارع پرسید آیا میداند که چه یافته است. وقتی جواب منفی زارع را شنید، و تصوّر او را که قطعه ای بلورین است، به او گفت که بزرگترین الماسی را که تا به حال کشف شده است در دستان اوست. زارع نمی توانست آن را باور کند. به مهمانش گفت که نهر جاری در مزرعه اش مملو از این سنگها است، گو این که شاید هیچکدام به این بزرگی نباشند.
مزرعه ای که زارع اوّل فروخته بود تا که شاید معدنی از الماس بیابد، یکی از غنی ترین معادن الماس آفریقا از آب در آمد. زارع اوّل هکتارها زمین پر از الماس داشت که به رایگان در دسترس او بود، امّا آن را به هیچ فروخت تا که شاید در جای دیگر آن را بیابد. اگر او فقط قدری وقت صرف کرده و دریافته بود که الماس چیست و چه شکل و شمایلی دارد و قبل از عزیمت به سایر نقاط جهت یافتن آن، نگاهی به مزرعۀ خویش می انداخت، بزرگترین و محال ترین آرزوهایش برآورده میشد.
نکتۀ این داستان که تأثیری عمیق بر میلیونها نفر در سراسر جهان گذاشت، این است که هر یک از ما، در هر لحظه، در میان هکتارها مزرعۀ الماس خویش ایستاده ایم و از آن بی خبریم. اگر آنقدر خِرَد و بردباری داشته باشیم که هوشمندانه و به نحوی مؤثّر به بررسی کاری که انجام میدهیم، و به بررسی خویشتن، بپردازیم به احتمال قریب به یقین به ثروتی که در جستجویش هستیم دست خواهیم یافت، اعم از آن که مالی و مادّی باشد، یا ثروتی معنوی و غیرملموس.
قبل از آن که به سوی مراتع سبزتر بدویم، اطمینان حاصل کنیم که مرتع خودمان آنقدر سبز نیست چه بسا که سبزتر از سایر مراتع باشد. شاید مراتعی که سبزتر دیده میشوند، از مراقبت بهتری برخوردار بوده اند. به علاوه، وقتی که شما ناظر به مراتع دیگران هستید، چه بسا که دیگران نیز نظر به مرتع شما داشته باشند.

 
منبع: ایمیل یکی از دوستان

نظرات 3 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:04 ب.ظ http://omidvar.blogsky.com

بسیار جالب بود. لذت بردم. گمشده ذهن خیلی از آدمها به تصویر کشیده میشه.

یلدا چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:22 ب.ظ

like

دلارام چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:54 ق.ظ http://osyangari.blogfa.com

مثل قدیمی میگه "مرغ همسایه غازه"
این نمود زندگی همه ماست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد