سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

تا خرند این قوم، رندان خرسواری می کنند

بنام خدا
 
با سلام و ادب
و تسلیت بابت فرارسیدن ایام محرم و عزاداری سالار شهیدان
شعر زیر به بیان برخی از واقعیات جامعه می پردازد که حائز اهمیت است و تلنگر سنگینی است به عاملان امور مذهبی برای اینکه توجه بیشتری به خودسازی داشته باشند:
 
 
قصیده زیبای زیر سروده استاد مسلم شعر و ادب پارسی معاصر، ملک الشعرای بهار است

در محرّم ، مردمان خود را دگرگون می کنند 
از زمین آه و فغان را زیب گردون می کنند
گاه عریان گشته با زنجیر میکوبند پشت
گه کفن پوشیده ،‌ فرق خویش پرخون می کنند
گه به یاد تشنه کامان زمین کربلا
جویبار دیده را از گریه جیحون می کنند
و ز دروغ کهنه ی « یا لیتنا کنّا معک»
شاه دین را کوک و زینب را جگرخون می کنند
خادم شمر کنونی گشته، وانگه ناله ها
با دو صد لعنت ز دست شمر ملعون می کنند
بر “یزید” زنده میگویند هر دم، صد مجیز
پس شماتت بر یزید مرده ی دون می کنند
پیش ایشان صد عبیدالله سر پا، وین گروه
ناله از دست “عبیدالله مدفون” می کنند
حق گواه است، ار محمد زنده گردد ورعلی
هر دو را تسلیم نوّاب همایون می کنند
آید از دروازه ی شمران اگر روزی حسین
شامش از دروازه ی دولاب بیرون می کنند
حضرت عباس اگر آید پی یک جرعه آب،
 
مشک او را در دم دروازه وارون می کنند
گر علی اصغر بیاید بر در دکانشان
در دو پول آن طفل را یک پول مغبون می کنند
ور علی اکبر بخواهد یاری از این کوفیان
روز پنهان گشته، شب بر وی شبیخون می کنند
لیک اگر زین ناکسان خانم بخواهد ابن سعد
خانم ار پیدا نشد، دعوت ز خاتون میکنند
گر یزید مقتدر پا بر سر ایشان نهد
خاک پایش را به آب دیده معجون می کنند
سندی شاهک بر زهادشان پیغمبر است
هی نشسته لعن بر هارون و مامون میکنند
خود اسیرانند در بند جفای ظالمان
بر اسیران عرب این نوحه ها چون می کنند؟
تا خرند این قوم، رندان خرسواری می کنند
وین خران در زیر ایشان آه و زاری می کنند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد