سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

صداقت

در این که ما ایرانی ها جوگیر هستیم که جای هیچ شکی نیست و دلیل اصلی شکستهای گروهیمان در طول تاریخ برمی گردد به همین جوگیر بودنمان. یک روز جوگیر می شویم و زنده باد می گوییم فردایش باز جوگیر می شویم و مرده باد می گوییم. یک روز یکی را می کنیم مراد و پیشوا، فردایش از بردن نامش حالمان بد می شود. ولی بعضی وقتها این جوگیر بودنمان موجب انبساط خاطر می شود.

مثلا همین کنسرت اخیر استاد علیزاده و اجرای آثارش توسط ارکستر سمفونی ملی ایران را برایتان تعریف کنم. از شانس خوبمان برای روز آخر اجرا بلیطی در همان جلوهای سن نمایش نصیبمان شد در سالن برج میلاد. قسمت اول کنسرت ارکستر سمفونی بود و قسمت دوم هم ابتدا ارکستر نواخت و در اواسط کار استاد علیزاده به با ستارش به روی سن آمد که بسیار مورد تشویق حضار قرار گرفت. همگان به افتخار استاد از جای برخاستند و شروع به کف زدن کردند. بعد استاد بروی صندلی جای گرفت و شروع به نواختن کرد و ارکستر هم همراهیش میکرد. در همان یکی دو دقیقه اول استاد چهار پنج باری به نقطه ای در سالن نگاه می انداخت. ناگهان دست از ساز زدن کشید و به همان نقطه انتهای سالن خیره ماند و بعد از چند ثانیه سری تکان داد و یک کلمه را با کمی اندوه و ناراحتی گفت:" صداقت". ناگهان غریو سوت و دست زدن بود که در سالن پیچید. استاد با دست جمعیت را دعوت به سکوت کرد و دوباره این بار بلند تر گفت " صداقت". باز جمعیت این بار بلندتر و با شور بیشتری شروع به دست زدن کردند و جمعیت با ریتم دست زدنشان به تکرار کلمه صداقت پرداختند. و به بغل دستیشان لبخندی میزدند و استاد را با چشم به هم نشان می دادند و می گفتند صداقت و سری تکان می دادند که یعنی" ببین استاد چی گفت ها، صداقت". یکی از وسطهای جمعیت داد زد:" جانا سخن از دل ما می گویی"
استاد علیزاده این بار با تعجب باز جمعیت را به سکوت دعوت کرد و به میکروفون جلوی ستارش اشاره کرد و این بار واضح تر کلمه قبلی را گفت که تازه جمعیت و مسئولین سالن فهمیدند استاد چی می گفته.
" صدا قطعه
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد