سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

روز به یاد ماندنی

امروز یکی از قشنگترین روزهای زندگیم بود. آخه خدا درهای رحمتش رو باز کرد و از سر لطف هدیه‌ای ارزشمند به من داد. امروز من دارای فرزندی دگر شدم. 

 

بچه که بودم وقتی شنیدم بهشت زیر پای مادرانه، متعجب بودم. چرا که می‌دیدم پدرم هم پا به پای مادرم و چه بسا بیشتر برای ما زحمت می‌کشید. اما وقتی خودم بچه‌دار شدم علتشو فهمیدم. برای همین اینجا هم از همسر عزیزم باز هم تشکر می‌کنم. ممنونم به خاطر همه زحماتت.

نظرات 2 + ارسال نظر
نیلوفر مردابی دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:55 ب.ظ http://www.mordab57.blogfa.com



سلام سلام علی جان

خیلی خیلی خوشحالم از این خبر ...

ان شاالله که زیر سایه ی پدر و مادر خوبش ،‌ به بهترین نحو بزرگ بشه و دنیا به کامش باشه

تبریک من رو پذیرا باش و بدون خیلی خوشحال شدم ...

به قول خودمون قدم نورسیده مبارک ... الهی دورش بگردم ...

همیشه شاد و سلامت باشی

نیلوفر مردابی چهارشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:59 ق.ظ



سلام سلام علی جان

راستش اومدم حال کوچولوتون رو بپرسممممممممم ... خوش به حالتون یه ناز کوچولو سرهمتون رو گرم کرده ... گاهی نگاه کردن به یه نوزاد در حال خواب یا درحال شیرخوردن به انسان آرامش بی نظیری میده .. انسان حس می کنه عظمت و بزرگی خالقش رو ...

و محبت بی نظیری مامن گرمی که نوزاد از اول در آغوش مادر و پدر پیدا می کنه ... واقعا محشرهههههههههههههههه ...

بازم تبریک می گم و امیدوارم خوشبختی و سعادتمندیش رو ببینید ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد