سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

لاک پشت

 

لاک پشت  

پشتش‌ سنگین‌ بود و جاده‌های‌ دنیا طولانی.

می‌دانست‌ که‌ همیشه‌ جز اندکی‌ از بسیار را نخواهد رفت.

آهسته آهسته‌ می‌خزید، دشوار و کُند؛ و دورها همیشه‌ دور بود.

سنگ‌پشت‌ تقدیرش‌ را دوست‌ نمی‌داشت‌ و آن‌ را چون‌ اجباری‌ بر دوش‌ می‌کشید.

پرنده‌ای‌ در آسمان‌ پر زد، سبک؛

و سنگ‌پشت‌ رو به‌ خدا کرد و گفت: این‌ عدل‌ نیست، این‌ عدل‌ نیست.

کاش‌ پُشتم‌ را این‌ همه‌ سنگین‌ نمی‌کردی.

من‌ هیچ‌گاه‌ نمی‌رسم. هیچ‌گاه. و در لاک‌ سنگی‌ خود خزید، به‌ نیت‌ ناامیدی.
خدا سنگ‌پشت‌ را از روی‌ زمین‌ بلند کرد.

زمین‌ را نشانش‌ داد. کُره‌ای‌ کوچک‌ بود.
و گفت: نگاه‌ کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ کس‌ نمی‌رسد.
چون‌ رسیدنی‌ در کار نیست. فقط‌ رفتن‌ است. حتی‌ اگر اندکی. و هر بار که‌ می‌روی، رسیده‌ای.

و باور کن‌ آنچه‌ بر دوش‌ توست، تنها لاکی‌ سنگی‌ نیست،

تو پاره‌ای‌ از هستی‌ را بر دوش‌ می‌کشی؛ پاره‌ای‌ از مرا.
خدا سنگ‌پشت‌ را بر زمین‌ گذاشت.

دیگر نه‌ بارش‌ چندان‌ سنگین‌ بود و نه‌ راهها چندان‌ دور.
سنگ‌پشت‌ به‌ راه‌ افتاد و گفت: رفتن، حتی‌ اگر اندکی؛

و پاره‌ای‌ از(او) را با عشق‌ بر دوش‌ کشید.

   

منبع: ایمیل ارسالی یکی از دوستان

نظرات 3 + ارسال نظر
یاشار پنج‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:38 ق.ظ http://yasharalee.blogsky.com

سلام
امیدوارم سرحال باشی عزیز .
اگه خواستی سایتهای باحال و مشتی رو تو وبلاگم لینک کردم ببینشون . احتمالا به دردت میخورن . اگه یه نظر هم دادی که دیگه شدمندم میکنی عزیز
ممنون

کوروش آریامنش پنج‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ب.ظ http://www.arja.blogsky.com

درودهای فراوان به مدیر مسئول محترم:
همکاران عزیز، وبلاگ جامعه شناسی ایران http://www.arja.blogsky.com با مقاله اطلاعیه تشکیل سازمان ره روان بابک خرمدین، مبارزه با مارکسیسم و تعدای مقاله به روز شده است، از نقدهای خوبتان دریغ نورزید و در ضمن در نظر سنجی وبلاگ شرکت نمائید با تشکر کوروش آریامنش

یلدا دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:13 ق.ظ

سلام گلم...........
پس به خاطر اینه که ریلکسی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد