سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

خشم و عشق

زمانیکه مردی در حال پولیش کردن اتومبیل جدیدش بود کودک ٤ ساله اش تکه سنگی را برداشت و بر روی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت

. مرد آنچنان عصبانی شد که دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محکم پشت دست او زد بدون آنکه به دلیل خشم متوجه شده باشد که با آچار پسرش را تنبیه نموده است.  

در بیمارستان به سبب شکستگی های فراوان چهار انگشت دست پسر قطع شد. وقتی که پسر چشمان اندوهناک پدرش را دید از او پرسید "پدر کی انگشتهای من در خواهند آمد؟!"   

 

آن مرد آنقدر مغموم بود که هیچ نتوانست بگوید. به سمت اتومبیل برگشت و چندین بار با لگد به آن زد. حیران و سرگردان از عمل خویش روبروی اتومبیل نشسته بود و به خطوطی که پسرش روی آن انداخته بود، نگاه می کرد. او نوشته بود: " دوستت دارم پدر". روز بعد آن مرد خودکشی کرد.  

 

خشم و عشق حد و مرزی ندارند. دومی

 

اشیاء برای استفاد شدن و انسانها برای دوست داشتن می باشند

( عشق) را انتخاب کنید تا زندگیی دوست داشتنی داشته باشید و این را به یاد داشته باشید که: 

 

منبع: ایمیل ارسالی گروه پرشین استار

 

  
نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:35 ب.ظ

اینو ببین

خیلی قشنگه

http://www.snapdrive.net/files/629375/She%20Has%20To%20Sleep%20on%20Your%20Chest%20%21.wmv

حجت چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:06 ب.ظ http://www.kayloo.blogsky.com

سلام عزیز
وبلاگ قشنگی داری
وقت کردی به وبلاگ منم سر بزن
مرسی

[ بدون نام ] چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:53 ب.ظ

آخرین پست وبلاگم همونه، از اونجا هم یه امتحان بکن

یه فایل آپلود شده است، باید صبر کنی دانلود بشه

یلدا پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:01 ق.ظ

سلام.
یه مدته سریالهای صدا و سیما رو نگاه نمی کنیم از افسردگی در بیاییم، گرفتار وبلاگ جنابعالی شدیم. تشکر می کنم که هر دفعه اشکمونو در میاری و نمی گذاری غده های اشکیمون خدای نکرده خشک بشه!!!!!!!

غزلک شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:23 ق.ظ http://golemamgoli.blogsky.com/

تونستی کلیپو ببینی؟

نه متاسفانه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد