سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

آدمخوار

پرواز بریتیش ایر ویز از ژوهانسبورگ به لندن: یه خانوم 50 ساله سفید پوست که بغل یه مرد سیاه پوست نشسته، پریشان مهماندار رو صدا می زند.

 پیرزن: نمی بینی؟ منو بغل یه سیاه پوست نشوندی! حاضر نیستم همنشین همچین گروه فرومایه ای باشم! جامو عوض کن! مهماندار: آروم باشید. من میرم ببینم جای خالی هست یا نه. پرواز امروزمون خیلی شلوغه. 

مهماندار میره و 5 دقیقه بعد بر می گرده.

مهماندار: همان طور که فکر می کردم تو کلاس اقتصادی صندلی خالی نیست. با کاپیتان هم صحبت کردم. گفتش که تو کلاس تجاری هم جای خالی نیست. اما یه جای خالی توی کلاس یک هست!! قبل از اینکه پیرزن چیزی بگوید، مهماندار ادامه داد: این برای شرکت ما غیر معموله که کسی رو از کلاس اقتصادی به کلاس یک جابجا کنیم. اما کاپیتان احساس کردند که شرم آوره کسی بغل آدم خوار و تهوع آوری بشینه . 

مهماندار رو به مرد سیاه پوست کرد و گفت: بنابراین آقا، اگه تمایل دارید می تونید ساک دستی تون رو بردارید چون یه صندلی در کلاس یک منتظر شماست!

مسافرین دیگر که به این گفتگو گوش می کردند، از جای خود برخاستند و مهماندار رو با دست زدن ستودند

 

منبع: ایمیل یکی از دوستان

نظرات 4 + ارسال نظر
فرید چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:56 ب.ظ

مرسی که سر زدید. متنتون قشنگ بود. فقط یک سوال چرا اسم این پستتون رو آدمخوار گذاشتید؟

دلیل خاصی نداشت...

مینای خاموش چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:36 ب.ظ http://www.yade-man.blogsky.com/

وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم،
وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم،
وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم...
و تو، آدم سفید،
وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی،
وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای،
وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی،
و وقتی می میری، خاکستری ای...
و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟.........

این شعر یک پسر بچه افریقایی هست که در سال 2005
به عنوان شعر برگزیده انتخاب شد.

به روزم و منتظر.....

مینای خاموش چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:43 ب.ظ http://www.yade-man.blogsky.com/

وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم،
وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم،
وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم...
و تو، آدم سفید،
وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی،
وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای،
وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی،
و وقتی می میری، خاکستری ای...
و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟.........

این شعر یک پسر بچه افریقایی هست که در سال 2005
به عنوان شعر برگزیده انتخاب شد.

تارا بی تو تنهاترینم پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:41 ق.ظ http://lahzehayebika30.blogfa.com

سلام ممنون از حضورتون گلم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد