دوش دلم بر سر کویت پرید
لیک دوباره مه رویت ندید
باز صبا را بنمودم سفیر
تاکه مگر بر تو زند یک نفیر
ای صنمِ سنگ دلِ بی وفا
این دل رنجور کشی تا کجا
درطلب عشق تو هر روز و شب
صورت من سرخ شد از حدِّ تب
کاش ببینی که دلم خون شده
کاش بپرسی که چرا چون شده؟
کاش دلت نرم شود یک دمی
کاش به زخمم تو نهی مرهمی
با سلام
امیدوارم همیشه در همه ی مراحل زندگیت موفق باشی
وبلاگ با حال و خوشگلی دارین
لطفا شما ما را با نام (فرمانروای عشق)لینک کنید ما هم شما را با نام درخواستی خودتتون
با تشکر
سلام علی جان
شعر قشنگی بود.
مثل خودت.
پیروز باشی.
ببینمت.
دوش دلت بر سر کویم پرید، لیک مرا باز هم انگار ندید! نبینم الهی که دلت خون شده، بیا ببین که این بار دلم نرم شده. تا به کی این همه طعن و شکوه، دمی بیا از آن بالا به پایین. این عاشق دلشکسته، تا به ابد به پایتان نشسته. دیگه نشی بی وفا...دوست دارم هزارتا. هر چی بگم بازم کمه. یادت هستم میشه، گل بی گلدون نمیشه. (این اولین شعری بود که در تمام عمرم سرودم!لطفا تشویقم کن.)
خدا همه سنگدل ها رو نرم دل کنه !
(( ریشه در باد))
مرگ باورهای خوبم را ببین
گریه های بی غروبم را ببین
شانه هایم زیر بار غم شکست
شاخه های سبز امیدم شکست
عشق ما در شیشه فرهاد بود
عشق شیرین ریشه اش در باد بود
هیچ کس حرف صداقت را نزد
هیچ کس دل را بر این دریا نزد
یک نفر امروز در چشمم شکست
یک نفر بار سفربست و گسست
یک نفر با خاطراتم دور شد
یک نفر با قصه ها محشور شد
********************************************
سلام دوست عزیز
روزت بخیر و خوشی !!!
ممنون که بهم سرزدی . و انصافا پست زیبایی بود.
هرچند که یکروز خوش از عمر ندیدیم
هر روز دگر حسرت آن روز کشیدیم
تنها نه ز سستی هنری سرنزد از ما
در بیهنری نیز به جایی نرسیدیم
آزادی ما دام گرفتاری ما بود
از بهر فقس بود گر از بند پریدیم
پیری به رخ ما خط از آن روی کشیدهست
تا خوانی از این خط که ز دنیا چه کشیدیم
صبح دگری خواست شب نیستی ما
دردا که پس از مرگ هم آرام ندیدیم
تنها نه بریدیم از دوستی خلق
کز دوستی خویش هم امید بریدیم
به روزم...[گل]
تحمل میکنم با درد چون درمان نمی بینم...
سلام علی جان خوبی مر۳۰ از این که به وبلاگم سرمیزنی بیا اپ کردم.
س ه ی ل