سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

ابوسعید

ابو سعیدابولخیر در مسجدی سخنرانی داشت مردم از تمام اطراف روستا ها و شهرها امده بودند 
جای نشستن نبود و بعضی ها در بیرون نشسته بودند.
سپس شاگرد ابو سعید گفت تو رو به خدا از انجا که هستید یک قدم پیش بگزارید همه یک قدم پیش گزاشتند سپس...
نوبت به سخنرانی ابو سعید رسید او از سخنرانی خود داری  کرد مردم که به مدت یک ساعت در مسجدبودن و خسته شده  بودند شروع به اعتراض کردند ابو سعید پس از مدتی گفت هر انچه که من میخواستم بگویم شاگردم به شما گفت، شما یک‌ قدم به جلو حرکت کنید تا خدا ده قدم به شما نزدیک شود.



منبع: کانال مهارت های ارتباطی

دل


از شبنم عشق خاک آدم گل شد

صد فتنه وشور درجهان حاصل شد

سر نشتر عشق بر رگ روح زدند

یک قطره از آن چکید و نامش دل شد

ابوسعیدابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر


پرسیدم ازو واسطه هجران را
گفتا سببی هست بگویم آن را
من چشم توام اگر نبینی چه عجب
من جان توام کسی نبیند جان را


 ابوسعید ابوالخیر