سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

جواب تازه

من هوای تازه می خواهم

خالی از هر گونه کینه

مثل صبح ناب جالیز

من نگاه تازه می خواهم

مهربان و عاشقانه

با خیالی حیرت انگیز

من صدایی تازه می خواهم

که بخواند یک ترانه

شعر خوب فصل پائیز

من جوابی تازه می خواهم

بی ریا و ساده اما خالصانه

از کژی بنموده پرهیز

92/11/30

زیباترین عالم

آرامتر گذر کن از کوچه خیالم
بنما کمی مراعات آخر شکسته بالم
در این سیاهی شب یارا روا نباشد
تنها گذاریم بی پاسخ به این سئوالم
دل را چگونه کردی در بند گیسوانت
روح و روان ستاندی زیباترین عالم
92/11/23

شوخی با حافظ

                            

 گفتم سلام خواجه گفتا علیک جانم
گفتم کجا روانی؟ گفتا خودم ندانم
گفتم بگیر فالی گفتا نمانده حالی
دایم اسیر گشتم در بند بیخیالی
 
ادامه مطلب ...

سحرگاه امید

آید آن روز که تنهایی ما سر گردد

رسد آن دم که پریچهره من برگردد

غم مخور ای دل نالان که سحرگاه امید

آید و سیم تو هم در بر او زر گردد

92/11/20

شوکران

دیوانه شدم بس که تو را جوئیدم

پروانه شدم به شعله ای خندیدم

از بس که جفا نموده است با من یار

با روی گشاده شوکران نوشیدم

92/11/16

ده سال خوشبختی

سجده شکر گذارم همه ایام و زمان

که خداوند تو را داد به من جان جهان

بعد ده سال که از وصلت ما می گذرد

مهربانا دمی از خاطر من دور نمان




اول آذر 1392


تقدیم به همسر عزیزم به مناسبت دهمین سالگرد ازدواجمون

ما رایت الا جمیلا


رقص سرها روی نیزه

رقص تن ها روی خاک

سینه های چاک چاک

گریه آل نبی

کودکان بی ولی

دود و آتش در خیام

خون مولا و امام

این همه درد و مصیبت دیده است

داغ عباس و برادر دیده است

لیک گفتا این چنین زینب به خصم

آن سپاه کوفی بد عهد و رسم

من نمی بینم در این دشت بلا

هیچ جز زیبایی و عشق خدا



سراینده: علی واعظ بزرگی




التماس دعا