سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

ای حرف هایت بی بدیل

رنگ موهایت طلا، ای طعم لب هایت عسل

من تشنه ی یک بوسه ام ،حی علی خیرالعمل


حی علی خیر العمل ،حی علی خیر العمل

الله اکبر ای صنم ،الله اکبر ای هبل


هر روز با یاد تو هفده بار شاعر می شوم

روزی سه نوبت گفته ام در مدح چشمانت غزل


پیراهنت دشتی پر از گل های وحشی می شود

دشتی که در آن می کند فرهاد شیرین را بغل


ایرانی و هندی برایم هر دو جورش را برقص

ای تاج دارا روی سر ، ای خانه ات تاج محل


ای چشم هایت چون دو ببر وحشی مازندران

با رفتنت انداختی مازندران را در هچل


چشمان من در لحظه دیدار با چشمان تو

حیران تر از چشم شتر هایند در جنگ جمل


بیت نهم را با زبان خود به شعرم هدیه کن

ای حرف هایت بی بدیل ،ای شعر هایت بی بدل



آمنه دولت آبادی